یکشنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۵

مــــن شــــرمنـــــــده ام .......


1-من از خودم شرمنده ام كه بعد از 110 سال از انقلاب مشروطيت مجلس و دولت و حكومتي بسيار عقب مانده تر از مجلس و دولت اول بعد از انقلاب مشروطيت داريم.
2-من از روح ايت الله طالقاني شرمنده ام كه در سال 58 اعلام كرد ميترسم اين قانون اساسي از قانون اساسي هفتاد سال پيش بدتر شود كه شد و براي اعتراض به مجلس خبرگان كه جاي مجلس موئسسان را گرفته بود هميشه در ان مجلس بر روي صندلي نمي نشست و بر روي زمين مينشست و ميگفت من هملباسيهايم را ميشناسم و حقيقتا چقدر خوب اخوندها را مي شناخت كه ما نشناخته بوديم.
3-من از روح ايت الله طالقاني شرمنده ام كه شهر سنندج در اوايل سال 58 بسوي نا ارامي پيش رفت و ايت الله
4-من از شريعتي و روح شريعتي شرمنده ام كه گفت قبل از انكه مسلمانها را نجات دهيم بايد اسلام را نجات داد. او اسلام منهاي اخوند را مطرح كرد و عملا همچون لوتر در دوره ي رنسانس اروپا، كشيشها را از واسطه گري و دلالي، بين انسانها و خدايشان منع كرد.
4/1-من از شريعتي و روح شريعتي شرمنده ام كه گفت:بند ناف روحانيت شيعه به طبقه ي حاكم و بند ناف روحانيت سني به هيئت حاكمه وصل است،روستائيان را 3 قشر ملا و خان و ژاندارم مي چاپند و ما باور نكرديم و روحانيت را بر ملت حاكم كرديم و امروز بجاي سرزنش خود ، شريعتي را سرزنش ميكنيم كه يكي از مسببين انقلاب شد.
5-من ازصداقت واعتماد مردم به رهبرانقلاب؛آقای خمینی،شرمنده ام که پس از به دست گرفتنِ کامل قدرت،ازلباسِ آیت الله طباطبایی(روحانیِ مبارز ومقبول مردم درمبارزات مشروطه خواهی)به درآمد ولباس شیخ فضل الله نوری (روحانیِ مسببِ اعدام وکشتارِ صدها آزادیخواه ومشروطه طلب)راکه به دست انقلابیون مشروطه،اعدام شد،پوشید.وسرنوشت ملت را به دست آخوندهایی داد که ازمدیریت ودیوانسالاریِ پیچیده ای که لازمهٔ مدیریت کشوراست،الفبایش را هم نمی دانستند و ملت را بجای عزت بخشیدن،باخاک سیاه برابرکرده ودریک کلام؛ انقلاب را"ملاخور" کردند.
6-من از شهداي انقلاب 57 بسيار شرمنده ام كه با ايثار جان و مالشان تلاش كردند كه كشور در جاده ي ازادي و دموكراسي قرار بگيرد اما حاكماني پيدا شدند كه بنام اسلام و سركوب تمام ازاديهاي مشروع مردم هر جنايت و غارت و چپاولي كه توانستند انجام دادند و ميدهند كه ملت در حمله ي عرب و مغول به خود نديده بود.
7- من از روح مصدق بزرگ شرمنده ام كه كشورهاي ديگر نام او را بر خيابان و پول مليشان گذاشتند اما حاكمان ما او را نه تنها شايسته ي اينچنيني ندانستند بلكه كساني را كه پيرو او بودند محاكمه و تبعيد و زندان و حتي اعدام كردند.
8-من از ملت ايران بسيار شرمنده ام كه حكومت ،انتخاباتي برگزار ميكند كه در ان تنها يك اسب پير و فرتوت و از رده خارج شده شركت ميكند و مسلما ان اسب از رده خارج شده در ان مسابقه هميشه برنده خواهد بود.
9-من از تمام زندانيان سياسي از جمله دكتر رفيعي ، خانم نرگس محمدي و .... و بخصوص از وكيلم دكتر عبد الفتاح سلطاني شرمنده ام كه مادرشان فوت كرد و من خجالت ميكشيدم كه تلفن را بر دارم و به ايشان و همسر گراميشان خانم معصومه ي دهقان همكارمان تسليت بگويم. چرا كه من در زنداني بزرگ به مساحت كل ايران و با 80 مليون ايراني زندان هستم و ايشان در زنداني كوچك به مساحت زندان اوين و ان هم در يكي از اطاق هاي زندان اوين زنداني ميباشند.
10- من از همكاران عزيز اقايان محمود بهشتي لنگرودي و اسماعيل عبدي شرمنده ام و همينطور از اقاي جعفر عظيم زاده رئيس اتحاديه ي ازاد كارگران و متحد معلمان شرمنده ام كه با اعتصاب غذاي خود تا چند قدمي مرگ پيش رفتند و حكومت را وادار به تسليم كردند و ما نتوانستيم در جهت ازاديشان براي انها كاري بكنيم.
11-من از همكار عزيزمان رسول بداقي كه هفت سال تمام بدون يك روز مرخصي زندان را تحمل كرد كه در طول زندان مادر گراميشان نيز فوت كرد، اما نتوانستيم و يا نخواستيم برايش كاري انجام دهيم يعني نخواستيم فرياد بزنيم و خود را بخطر بيندازيم ، بسيار شرمنده ام.
12-من شرمنده ام از اينكه رهبر شرمنده نيست كه حقوق هاي پانصد، ششصد ، هفتصد مليون توماني در ماه به سرداران سپاه و بسيج براي حفظ و بقاي رژيمشان ميدهند اما معلمان با حقوق يك مليون و پانصد هزار توماني در ماه ساخته و زندگي ميكنند و فرياد نمي زنند.
13- من شرمنده ام از اينكه رهبر شرمنده نيست كه كشور را فقر وفساد و فحشا وخلاصه سياهي و تباهي برداشته و رهبر دشمن دشمن ميگويد ومردم را از دشمن موهوم و دروغي كه وجود خارجي ندارد ميترساند در حاليكه دشمن همين دزداني هستند كه بنام اسلام حكومت ميكنند و كشور را به ويرانه تبديل كرده اند.
14-من از ملت شرمنده ام كه رهبر شرمنده نيست كه كشور با استبداد مطلق اداره ميشود و تصور ميكند كه اگر فضاي باز سياسي به وجود ايد اشتباه شاه را تكرار كرده و بايد با قدرت خدا حافظي كند. در حاليكه همان روزيكه ولايت مطلقه را بوجود اوردند اشتباه شاه را تكرار كردند. شاه اشتباه كرد كه حكومت مطلقه ي سلطنتي بوجود اورد.
15-من از شش مليون ايراني مهاحر تبعيدي ناخواسته شرمنده ام كه اين مهاجرت از حمله ي اعراب تا به امروز ادامه داشته و اميدوارم كه بزودي متوقف شده و تمام مهاجرين با هر عقيده اي كه هستند و در اكناف جهان پراكنده هستند به ميهن عزيز بر گردند و كشور را اباد كنند.
16-من از زرتشتيان گرامي شرمنده ام كه دين اجدادي ما را با خون هاي به ناحق ريخته شده ي خود توانسته اند حفظ كنند.
17-من از بهاييان هموطن شرمنده ام كه چه زندانها وتبعيدها و اعدام ها و كشتارها كه براي حفظ اعتقادشان نديده اند و ما در مقابل تمام اين بلايا كه بر سرشان امده و مي ايد سكوت كرديم.
18-من از تمام اقوام ايراني كرد و ترك وبلوچ وعرب و تركمن و ....شرمنده ام كه ظلم مضاعف را تحمل كرده و اين ظلمها را به پاي فارس ها نميگذارند و همه به اين اميد زنده ايم كه تمام اقوام ايراني به حقوق حقه ي خودبرسند. (با زبان مادري در كنار زبان ملي بنويسند و بخوانند وفرمانده ي نيروي انتظامي و شهردارانشان را خودشان انتخاب كنند و استاندارشان توسط شوراي استان و با تاييد مركز انتخاب كنند و...)
19-من از ملت شرمنده ام : دوستي داشتم در تربت جام ميگفت پسر امير تيمور عاشق يك دختر غربتي شده كه با لنگ كفش به درختان توت در خيابان زده تا 4دانه توت افتاده و بخورد . زمانيكه با پسر امير تيمور ازدواج ميكند بجاي يك نوشابه 6 نوشابه ميخورد. روحانيت ما هم كه بعد از 1400 سال به حكومت رسيده به جاي 6 نوشابه شصت نوشابه ميخورد و اين بخور بخور پاياني ندارد و كسي نمي تواند جلودارشان شود. مريض هستند و بر مريض حرجي نيست. واين بخور بخور يك روزي انها را خفه خواهد كرد.
20- من از اعدام شدگان زندانيان سال 67 بسيار شرمنده ام و وصيت كرده ام كه مرا در كنار انها دفن كنند. ميدانم روزي خواهد امد كه انجا هميشه گل باران خواهد شد و قبر من هم در كنار انها گلباران خواهد بود.
20/1-من از ملت شرمنده ام كه در حكومت اسلامي به جاي دربار شاه كه اصولا هيچ كاري انجام نميدهدو تنها مصرف كننده و خورنده است، صدها دربار به وجود امده است و ثروت كشور را مي بلعند
سيدهاشم خواستار نماينده ي معلمان در كانون صنفي فرهنگيان خراسان
طالقاني با يك انتخابات دموكراتيك شوراي شهر را تشكيل داد و اعلام كرد چه اشكال دارد كه در شورا چند تا كمونيست هم باشند. در حاليكه حاكمان امروز چنان در تنگ نظري فرو رفته اند كه نزديكترين افراد به خودشان را با يك جمله كه مخالف ميلشان باشد رد صلاحيت ميكنند.

یکشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۹۵

مــی رنم فـــریاد ...... داد از این بیـــــــداد ....... هــرچـــه بـــادا بــــاد !


سید هاشم خواستار  
شرمنده ام
1-من از خودم شرمنده ام كه بعد از 110 سال از انقلاب مشروطيت مجلس و دولت و حكومتي بسيار عقب مانده تر از مجلس و دولت اول بعد از انقلاب مشروطيت داريم.
2-من از روح ايت الله طالقاني شرمنده ام كه در سال 58 اعلام كرد ميترسم اين قانون اساسي از قانون اساسي هفتاد سال پيش بدتر شود كه شد و براي اعتراض به مجلس خبرگان كه جاي مجلس موئسسان را گرفته بود هميشه در ان مجلس بر روي صندلي نمي نشست و بر روي زمين مينشست و ميگفت من هملباسيهايم را ميشناسم و حقيقتا چقدر خوب اخوندها را مي شناخت كه ما نشناخته بوديم.
3-من از روح ايت الله طالقاني شرمنده ام كه شهر سنندج در اوايل سال 58 بسوي نا ارامي پيش رفت و ايت الله طالقاني با يك انتخابات دموكراتيك شوراي شهر را تشكيل داد و اعلام كرد چه اشكال دارد كه در شورا چند تا كمونيست هم باشند. در حاليكه حاكمان امروز چنان در تنگ نظري فرو رفته اند كه نزديكترين افراد به خودشان را با يك جمله كه مخالف ميلشان باشد رد صلاحيت ميكنند.
4-من از شريعتي و روح شريعتي شرمنده ام كه گفت قبل از انكه مسلمانها را نجات دهيم بايد اسلام را نجات داد. او اسلام منهاي اخوند را مطرح كرد و عملا همچون لوتر در دوره ي رنسانس اروپا، كشيشها را از واسطه گري و دلالي، بين انسانها و خدايشان منع كرد.
4/1-من از شريعتي و روح شريعتي شرمنده ام كه گفت:بند ناف روحانيت شيعه به طبقه ي حاكم و بند ناف روحانيت سني به هيئت حاكمه وصل است،روستائيان را 3 قشر ملا و خان و ژاندارم مي چاپند و ما باور نكرديم و روحانيت را بر ملت حاكم كرديم و امروز بجاي سرزنش خود ، شريعتي را سرزنش ميكنيم كه يكي از مسببين انقلاب شد.
5-من ازصداقت واعتماد مردم به رهبرانقلاب؛آقای خمینی،شرمنده ام که پس از به دست گرفتنِ کامل قدرت،ازلباسِ آیت الله طباطبایی(روحانیِ مبارز ومقبول مردم درمبارزات مشروطه خواهی)به درآمد ولباس شیخ فضل الله نوری (روحانیِ مسببِ اعدام وکشتارِ صدها آزادیخواه ومشروطه طلب)راکه به دست انقلابیون مشروطه،اعدام شد،پوشید.وسرنوشت ملت را به دست آخوندهایی داد که ازمدیریت ودیوانسالاریِ پیچیده ای که لازمهٔ مدیریت کشوراست،الفبایش را هم نمی دانستند و ملت را بجای عزت بخشیدن،باخاک سیاه برابرکرده ودریک کلام؛ انقلاب را"ملاخور" کردند.
6-من از شهداي انقلاب 57 بسيار شرمنده ام كه با ايثار جان و مالشان تلاش كردند كه كشور در جاده ي ازادي و دموكراسي قرار بگيرد اما حاكماني پيدا شدند كه بنام اسلام و سركوب تمام ازاديهاي مشروع مردم هر جنايت و غارت و چپاولي كه توانستند انجام دادند و ميدهند كه ملت در حمله ي عرب و مغول به خود نديده بود.
7- من از روح مصدق بزرگ شرمنده ام كه كشورهاي ديگر نام او را بر خيابان و پول مليشان گذاشتند اما حاكمان ما او را نه تنها شايسته ي اينچنيني ندانستند بلكه كساني را كه پيرو او بودند محاكمه و تبعيد و زندان و حتي اعدام كردند.
8-من از ملت ايران بسيار شرمنده ام كه حكومت ،انتخاباتي برگزار ميكند كه در ان تنها يك اسب پير و فرتوت و از رده خارج شده شركت ميكند و مسلما ان اسب از رده خارج شده در ان مسابقه هميشه برنده خواهد بود.
9-من از تمام زندانيان سياسي از جمله دكتر رفيعي ، خانم نرگس محمدي و .... و بخصوص از وكيلم دكتر عبد الفتاح سلطاني شرمنده ام كه مادرشان فوت كرد و من خجالت ميكشيدم كه تلفن را بر دارم و به ايشان و همسر گراميشان خانم معصومه ي دهقان همكارمان تسليت بگويم. چرا كه من در زنداني بزرگ به مساحت كل ايران و با 80 مليون ايراني زندان هستم و ايشان در زنداني كوچك به مساحت زندان اوين و ان هم در يكي از اطاق هاي زندان اوين زنداني ميباشند.
10- من از همكاران عزيز اقايان محمود بهشتي لنگرودي و اسماعيل عبدي شرمنده ام و همينطور از اقاي جعفر عظيم زاده رئيس اتحاديه ي ازاد كارگران و متحد معلمان شرمنده ام كه با اعتصاب غذاي خود تا چند قدمي مرگ پيش رفتند و حكومت را وادار به تسليم كردند و ما نتوانستيم در جهت ازاديشان براي انها كاري بكنيم.
11-من از همكار عزيزمان رسول بداقي كه هفت سال تمام بدون يك روز مرخصي زندان را تحمل كرد كه در طول زندان مادر گراميشان نيز فوت كرد، اما نتوانستيم و يا نخواستيم برايش كاري انجام دهيم يعني نخواستيم فرياد بزنيم و خود را بخطر بيندازيم ، بسيار شرمنده ام.
12-من شرمنده ام از اينكه رهبر شرمنده نيست كه حقوق هاي پانصد، ششصد ، هفتصد مليون توماني در ماه به سرداران سپاه و بسيج براي حفظ و بقاي رژيمشان ميدهند اما معلمان با حقوق يك مليون و پانصد هزار توماني در ماه ساخته و زندگي ميكنند و فرياد نمي زنند.
13- من شرمنده ام از اينكه رهبر شرمنده نيست كه كشور را فقر وفساد و فحشا وخلاصه سياهي و تباهي برداشته و رهبر دشمن دشمن ميگويد ومردم را از دشمن موهوم و دروغي كه وجود خارجي ندارد ميترساند در حاليكه دشمن همين دزداني هستند كه بنام اسلام حكومت ميكنند و كشور را به ويرانه تبديل كرده اند.
14-من از ملت شرمنده ام كه رهبر شرمنده نيست كه كشور با استبداد مطلق اداره ميشود و تصور ميكند كه اگر فضاي باز سياسي به وجود ايد اشتباه شاه را تكرار كرده و بايد با قدرت خدا حافظي كند. در حاليكه همان روزيكه ولايت مطلقه را بوجود اوردند اشتباه شاه را تكرار كردند. شاه اشتباه كرد كه حكومت مطلقه ي سلطنتي بوجود اورد.
15-من از شش مليون ايراني مهاحر تبعيدي ناخواسته شرمنده ام كه اين مهاجرت از حمله ي اعراب تا به امروز ادامه داشته و اميدوارم كه بزودي متوقف شده و تمام مهاجرين با هر عقيده اي كه هستند و در اكناف جهان پراكنده هستند به ميهن عزيز بر گردند و كشور را اباد كنند.
16-من از زرتشتيان گرامي شرمنده ام كه دين اجدادي ما را با خون هاي به ناحق ريخته شده ي خود توانسته اند حفظ كنند.
17-من از بهاييان هموطن شرمنده ام كه چه زندانها وتبعيدها و اعدام ها و كشتارها كه براي حفظ اعتقادشان نديده اند و ما در مقابل تمام اين بلايا كه بر سرشان امده و مي ايد سكوت كرديم.
18-من از تمام اقوام ايراني كرد و ترك وبلوچ وعرب و تركمن و ....شرمنده ام كه ظلم مضاعف را تحمل كرده و اين ظلمها را به پاي فارس ها نميگذارند و همه به اين اميد زنده ايم كه تمام اقوام ايراني به حقوق حقه ي خودبرسند. (با زبان مادري در كنار زبان ملي بنويسند و بخوانند وفرمانده ي نيروي انتظامي و شهردارانشان را خودشان انتخاب كنند و استاندارشان توسط شوراي استان و با تاييد مركز انتخاب كنند و...)
19-من از ملت شرمنده ام : دوستي داشتم در تربت جام ميگفت پسر امير تيمور عاشق يك دختر غربتي شده كه با لنگ كفش به درختان توت در خيابان زده تا 4دانه توت افتاده و بخورد . زمانيكه با پسر امير تيمور ازدواج ميكند بجاي يك نوشابه 6 نوشابه ميخورد. روحانيت ما هم كه بعد از 1400 سال به حكومت رسيده به جاي 6 نوشابه شصت نوشابه ميخورد و اين بخور بخور پاياني ندارد و كسي نمي تواند جلودارشان شود. مريض هستند و بر مريض حرجي نيست. واين بخور بخور يك روزي انها را خفه خواهد كرد.
20- من از اعدام شدگان زندانيان سال 67 بسيار شرمنده ام و وصيت كرده ام كه مرا در كنار انها دفن كنند. ميدانم روزي خواهد امد كه انجا هميشه گل باران خواهد شد و قبر من هم در كنار انها گلباران خواهد بود.
20/1-من از ملت شرمنده ام كه در حكومت اسلامي به جاي دربار شاه كه اصولا هيچ كاري انجام نميدهدو تنها مصرف كننده و خورنده است، صدها دربار به وجود امده است و ثروت كشور را مي بلعند
سيدهاشم خواستار نماينده ي معلمان در كانون صنفي فرهنگيان خراسان
LikeShow more reactions
Comment

یکشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۹۵




رادیو روز بخـــــــــر ـ گفتــــــــگو با هــاشـــــم خــــواســـــتار

وضعیت معیشتی معلمین و ضرورت اتحاد و…
SOUNDCLOUD.COM|BY USER-766164739

گفتگو برروی فایل صـــوتی است . برای شنیدن این گفتگو برروی آن کلیک کنید .

امروز اگر با قلم به انتقـــاد از شما می آئیم ، فـــــردا کسانی دیگر با مشتهای گره کرده در خیابان ها شما را به چالش خواهند طلبید !


میــــــــزنم فـــــریاد ....هـــرچـه باداباد ...... داد از این بیــــــــداد !


سید هاشم خواستار صدای معلمان کشور                                                                                       
امروز اگر با قلم به جنگ شمامي اييم فرداكساني ديگر با مشتهاي گره كرده در خيابان ها به جنگ شما خواهند امد.
در سال 56 در عجب شير با دوستي به نام مهدي (شهرام ) اميني سرباز (افسر وظيفه ) بودم. او از يك خانواده ي بسيار پولدار و ملاك بود كه به ان ثروت پشت كرده بود.در پادگان هر زمان كه چشمش به پيمانكاران مي افتاد ميگفت به قيافه هاي انها نگاه كن همچون اسكناس شده اند. (اشاره به اينكه در پول غرق شده اند و به گفته ي دكتر شريعتي الينه شده يعني از خود بيگانه شده اند.)مهدي تعريف ميكرد: دو نفر نزد امام جعفر صادق ميروند كه ما ميخواهيم با هم برادر باشيم. و امام ميگويد نمي توانيد . بار دوم باز امام ميگويد نمي توانيد . بار سوم امام از انها ميپرسد : ايا جيب هاي شما يكي هست ؟(بعد از انقلاب همین مهدی امینی فرمانده ي سپاه اروميه شد و در راه ايجاد حكومت اسلامي كه قرار بود سرامد حكومتهاي كمونيستي و سوسياليستي و سرمايه داري باشد جانش را داد.)
حال قيافه ي مديران ارشد دولتي و بزرگ پاسداران و فرمانده ي كل بسيج مستضعفينننننننننننننننن با حقوق هاي 710 و 650 و 550 و 240 و .....مليون تومان در ماه به چي مي ماند ؟يعني 40 سال حقوق بنده برابر يك ماه اقايان است.حسين بازجو با 187 ميليون تومان در ماه حتما اعتراض كرده كه نسبت به انها كم ميگيرد!! از اينها بايد پرسيد شما چطور اين پولها را خرج ميكنيد ؟ بايد مراقبشان بود كه امريكاييها انها را نه دزدند و ياد بگيرند چطور چنين حقوق هايي بگيرند و چگونه اين پولها را خرج كنند!! بدبخت رئيس جمهور امريكا كه رئيس جمهور ثروتمند ترين كشور جهان است و يك بيستم انها حقوق نمي گيرد. از ما معلمان و كارگران هم بايد پرسيد كه با اين حقوق ها چگونه ماه را به آخر می رسانید؟
شما در رقابت با هم برادر شيطاني شديد كه هر چه بيشتر ملت را غارت كنيد. اين پولها را نمي توانيد بخوريد. براي فرزندانتان هم به جز سيه روزي چيزديگري به ارث نمي گذاريد. روزي خواهد امد كه فرزندانتان از شما فرار و چه بسا براي برداشتن لكه ي ننگ، فاميلشان را عوض كنند! به هر كشوري كه فرار كنيد در ترس وهراس زندگي خواهيد كرد.71 سال از جنگ جهاني دوم ميگذرد هنوز جنايتكاران نازي را به پاي ميز محاكمه مي كشانند.ما معلمان حقمان را گدايي نمي كنيم بلكه باقدرت از گلوي قدرتمندان در مي اوريم. نخست وزيري مهندس شريف امامي در سال 57 حتما يادتان هست كه حقوق معلمان را دو برابر كرد تا شايد معلمان و دانش اموزان از كف خيابانها به كلاس درس بر گردند. اما دير اقدام كرد و معلمان وشاگردان در خيابانها با مشت هاي گره كرده باقي ماندند. با اين حقوق هاي نجومي بين رده هاي بالاي سپاه و بدنه ي سپاه شكاف عميق افتاده . و باز شكافي عميقتر بين سپاه و ساير نيروهاي نظامي و بخصوص ارتش بوجود امده. و سرانجام شكافي بسيار عميق بين سپاهيان و ملت بوجود امده كه تحت هيچ شرايطي اين شكاف پرشدني نيست. سرانجام اين شكاف ،،شكست حاكميت از ملت خواهد بود.ما پيرو مصدق بزرگ و بازرگان و طاهر احمدزاده هستيم. مصدق با هزينه ي خود براي دفاع از ملي شدن نفت به سازمان ملل در نيويورك و دادگاه بين المللي لاهه رفت. هزينه ي همراهان خود را نيز از جيب خود پرداخت كرد.بازرگان هنگام نخست وزيري حقوقي دريافت نكرد و به همان حقوق باز نشستگي دانشگاه كفايت كرد . طاهر احمد زاده اولين استاندار خراسان يك ريال حقوق نگرفت. از داخل زندان وكيل اباد مشهد به وسيله ي قاضي ناظر زندان به نيروهاي امنيتي پيغام دادم كه يك سرطناب دست من و سرديگر دست انهاست ، بكشيد تا ببينم از كجا پاره مي شود.ما هر چقدر بيشتر به زندان بيفتيم ابرودارتر و شما بي ابروتر ميشويد ، پس زنده باد زندان تا بر قراري دموكراسي !
به ايندگان پيشنهاد ميكنم ، پاركي درست كنند و مجسمه ي هركدام از اين اقايان را با ذكر مشخصات كامل در انجا نصب كنند. و اگر لايق دانستند مجسمه ي بنده را با فاصله از انها در حاليكه به انها ميخندم نصب كنند.در زير مجسمه ي بنده بنويسند كه اين معلم انها را از سيل بزرگ اگاه ميكرد، اما انها اورا به زندان مي انداختند. در جريان اعتراضات مردم به نتايج انتخابات رياست جمهوري سال 88 در مشهد تعدادي از بانكها تخريب شد و شخص معتادي قسمتی از الومنيوم جایگاه عابر بانك ها را جهت فروش برداشته بود كه گرفتار پليس شد و به دادگاه معرفي گردید. در دادگاه قاضي سر به سرش گذاشته و ميگويد ،خوب سياسي هم كه هستي !؟ و او ميگويد اقاي قاضي من هر چه بگوييد هستم فقط سياسي نيستم. بنده هم از همينجا به بازجو و قاضي ميگويم شما هر چي در مورد من ميگوييد و هر اتهامي كه به من ميزنيد هستم ، ولي چرا كشور ويران و مردم مفلوك و فقير هستند؟؟ اقاي قاضي كي بكيه 2+2=5 ميشه!!كشور براي ملت ويران است براي شما كه اباد است بدهيد 10 سال 20 سال زندان ، خدا بركت بدهد!! ..........  ادرس سايت www.aftab-chorasan.blogspot.de)

دوشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۹۵

http://goo.gl/mBfohd


Saied Ohady with ‎سید هاشم خواستار.

گفت و شنود راديو فرهنگ ( سعيد اوحدى ) با هاشم خواستار نماينده ى معلمان در كانون صنفي فرهنگيان خراسان در مورد آزادى جعفر عظيم زاده و بيانيه آقاى خواستار كه با مضمون مژده ، مژده ، بهار ازادي در پييش است و اينكه مقاومت ميوه دارد ، ميوه هاي بسيار شيرين و رنگارنگ ،ازادى زندانى يكي از ميوه هاي مقاومت است اما بهترين ميوه ى مقاومت ازادي ملت از بند استبداد است. استاد هاشم خواستار به پرسشهاى گوناگون سعيد اوحدى مجرى راديو فرهنگ در مورد دستاوردهاى پيروزى اعتصاب غذاى جعفر عظيم زاده پاسخ هاى شايسته دادند و سرانجام در پايان گفتگو پيام و رهنمود آقاى خواستار را به مبارزين خواهيم شنيد ، توجه دوستان را به شنيدن اين گفت و شنود جلب مينمايم
http://goo.gl/mBfohd

شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۹۵

mosahbeh2 ... پیام حعفر عظیم زاده کمی پس از آزادی

احمـــــــد عسگری روزنامه نگار سبز بی کس و خاموش در زندان اوین در بند است

مطلبی از ذوست و یار مبارز رضا ملک در ارتباط با احمد عسگری روزنامه نگار سبز و اسیر درزندان اوین 

Reza Malek
مقاله ای که سبب تعطیل شدن روزنامه قانون شد:
خر جانوری است که نامش بدون شرحی یک بار در اوستا آمده است.
طول عمر خر بین 15 تا 40 سال است.
خر در قران یکبار برای زنده شدن پس از مرگ و یکبار برای "انکر الصوات" بودنش یعنی صدای بلندش، و یکبار هم برای عالمان بی عمل بکار رفته است.
(آیه قرآن: کسی که علم دارد و عمل به علمش نمیکند، مانند خری است که بارش کتاب باشد)
در پژوهش های دانشمندان، خر باهوش ترین حیوان اهلی است، حتی از سگ و گربه خیلی باهوش تر است.
داستان شگال خر سوار در "مرزبان نامه" هم آمده است.
بر خلاف باور رایج، خر، خر نیست باهوش است!
هیچ گاه یک اشتباه را دو بار تکرار نمی کند!
هیچ گاه پایش دو بار توی یک گود نمی رود!
تنها یک بار که از خانه صاحبش رفت صحرا و برگشت، راه را یاد می گیرد!
به قول یکی از اساتید گاو از خر خرتر است. چون گاو نان را با سفره پلاستیکی اش می خورد و می میرد ولی خر نمی خورد!
تنها مشکلی که خر دارد اگر فرستادی اش بالای بام دیگر پایین نمی آید تا خود و اهل خانه را هلاک کند.
این نکته مهمی است.
البته این مشکل خر نیست، مشکل آن خر یا خرانی است که خر را بالا نشانده اند!

خر در شعر نیز کاربرد زیادی داشته است. بهترین کاربرد اجتماعی آن در شعر "نسیم شمال" آمده است:
لال شوم کور شوم کر شوم
لیک محال است که من خر شوم

و در شعر منسوب به خیام:
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است کافرش پندارند

و در شعر بهار:
تا خرند این قوم، رندان خر سواری می کنند
وین خران در زیر ایشان آه و زاری می کنند

لکن رندان مذکور مردم را به دو گروه خر تقسیم می کنند:
۱) مقلدانی که سواری خوب میدهند، گویند پالانشان راست است.
۲) هوشمندانی را که سواری نمیدهند می گویند پالانشان کج است.
واگر پالانت کج باشد،باید ازبین بروی.
این بود اندر حکایت خر !!!
و اما وصیّت خر:
خر وصیّت کرد: فرزندم! بیا و ‌خر نباش
این همه خر بوده ای، کافی ست پس دیگر نباش
یا تلاشت را بکن با پارتی پُستی بگیر
یا فرار مغزها کن! توی این کشور نباش
کار کردن مثل خر در شأن ما هرگز نبود!
همتی کن وارثِ این شغل زجرآور نباش
سعی کن یا رانت خواری یا زمین خواری کنی
هرچه می خواهی بخور اما پی عرعر نباش
آخورت را پُر کن و تنها خودت از آن بخور
بیخودی دلسوز اسب و قاطر و استر نباش
از مترسک هم نترس، اصلا به او جفتک بزن
لیک روی خط قرمزهای گاو نر نباش!
کهنه پالانی به تن کن، حفظ ظاهر کن ولی
در تجمّل از الاغ کدخدا کمتر نباش!
گوسفندان را بترسان از جهان آخرت
باطناً اما خودت هرگز بر این باور نباش
هر چه در دِه یونجه موجود است، یک ‌شب جمع کن
صبحش از اینجا برو، یک لحظه هم اینور نباش
تیز اگر باشی دُمَت را هم نمیگیرد کسی!
حال و ‌حولت را بکن، دلواپس کیفر نباش
حرف آخر اینکه اینجا تا ابد خرتوخر است
حامی این سرزمین بی در و پیکر نباش