شنبه، دی ۱۱، ۱۳۹۵

شاگرد آیت ااه حسینعلی منتظری الگویی برای اصلاح طلبان

سید هاشم خواستار‎ hat 2 neue Fotos hinzugefügt.
6 Std.
همبندیم آیت الله قابل،شاگرد ایت الله منتظری، الگویی برای اصلاح طلب ها
ــــــــــــــــــــــــــــــ
 اخیرا دو درگیری،برایم بوجود آمدکه احساس کردم تبلیغاتِ سوئی احتمالا سازماندهی شده بر علیه من دارد صورت می گیرد. اولین مورد با دانشجویی بود که از ده سال پیش که دانشجویان در خانه ام جلساتی داشته اند، سایر دانشجویان شدیدا او را متهم به مامور بودن میکردندوسپس 4 سال به زندان رفت و در زندان نیز همبندیهایش میگفتند مامور است. اخیرا همکارانِ زندان کشیده و یا خانواده های آنها که به مشهد می آمدند در جمع معلمان حاضر میشدو همیشه هم کنار من می نشست. معلمان تعجب کرده و به من واگو کرده که او چرا همیشه در جمع ما حاضر است؟تا اینکه به او گفتم و او ناراحت شد و در تلگرام و در خصوصیِ بنده،بسیار مطلب بر علیه من نوشت که جوابش را دادم و ازجمله اختلافات بنده با آقای قابل در زندان را به رُخم کشید.در پایان به او پیشنهاد دادم که این مطالب را به جهت قضاوت دیگران و بخصوص معلمان،در یک گروه تلگرامی بگذاریم. او وحشت کرد و به هر کس توانست چنگ انداخت تا منتشر نکنم.
 دیگری،فردی بودکه رزروِ دوم از معلمان هیئت مدیرهٔ کانون صنفی فرهنگیان خراسان بود که هر زمان اعضائ هیئت مدیره میخواستند به حاکمیت نزدیک شوند بدون مراجعه به رزرو اول از رزرو دوم دعوت میکردند که در جلساتشان به جای من شرکت کند.در یک درگیری لفظی که با او پیدا کردم مرا متهم کرد که در زندان دل آقای قابل را خون کرده ام.در لیست اصول گرایان پایداریِ کانون صنفی فرهنگیان خراسان بود که رای نیاورد.تصمیم گرفتم آنچه بین من و آقای قابل در زندان و بعد از زندان گذشته را منتشرکنم تا دیگران قضاوت کنند.از خرداد سال 88 زندان بودم که در 29 آذر 88 خبر فوت آیت الله منتظری را شنیدم.اقای قابل از شاگردان ممتاز ایت الله منتظری که با اقایان عمادالدین باقی و محسن کدیور حکم اجتهاد از ایت الله منتظری گرفته بودند از مشهد جهت تشییع جنازه راهی قم میشود که در نیشابور توسط نیروهای اطلاعات،بازداشت ومدتی در اداره ی اطلاعات و سپس به زندان وکیل آباد مشهد منتقل و پس از مدتی که در قرنطینه نگهداری میشود به تاریخ 25 اسفند 88 به بند 6/1 منتقل شد. در زندان وکیل آباد مشهد،زندانی سیاسی زیاد بود اما در بند 6/1 تنها زندانی سیاسی،بنده بودم که با آمدن اقای قابل،از تنهایی در آمده و خوشحال و همخرج شدیم. هیچوقت یادم نمیرود روزیکه شام دو عدد سیب زمینی پخته میدادند اقای قابل برای روز بعد کوکوی سیب زمینی خوبی درست میکرد. زندانی،در زندان بیکار و باید روز را شب کند. ولی زندانی سیاسی برای خودش برنامه دارد . مطالعه ،ورزش،بحث و ...از جمله کارهایی است که میتواند جهت خودسازی انجام دهد.در ابتدا بحث های اختلاف انگیز نداشتیم. آقای قابل میگفت تکامل را قبول ندارم و اکنون که به زندان افتاده ام دیگر مسئولیتی ندارم. بالعکس من تکامل را قبول داشتم و میگفتم برابر یک اصل بیادگار از رژیم شاه در صورتیکه به زندان افتادم تازه مبارزه شروع میشود.یک روز با اقای قابل از جنگ میان ایران و عراق صحبتی به میان آمد که گفتم جنگ هم قواعدی دارد و باید رعایت شود و در عملیات مرصاد که مجاهدین خلق یک طرف جنگ بودند، نیروهای ایرانی و بخصوص سپاه و بسیج به زخمی و مرده و دختر و پسر مجاهدین رحم نکرده و به آنها از جلو و دنبال،تجاوز میکنند. آقای قابل شدیدا برآشفته و بر افروخته شد که نباید چنین حرفهایی بزنم و برای اثبات چهار شاهد لازم دارد،در غیر اینصورت حد دارد. به آقای قابل گفتم که این داستان به تاریخ پیوسته و جزئی از تاریخ خونبار ایران است و آبروی فرد خاصی در میان نیست، که آقای قابل گفت من حکم شرع را بیان کردم.علیرغم عصبی بودنم،در مقابل آقای قابل خود را کنترل کرده و حساب شده جلو میرفتم که مسئولان زندان و اطلاعات، از اختلافات ما که توسط زندانیان عادی به گوش آنها میرسید سوءاستفاده نکنند. ولی در اینجا مجبور شدم به آقای قابل بگویم شما حکم شرع را بیان نکردید بلکه حکم شر را بیان کردید.یادم نمی رود در همین موقع فردی به نام امجد پاکستانی که هنوز به اتهام جاسوسی زندان است گفت پس این همه مرا شکنجه داده اند چون شاهد ندارم نباید حرفی بزنم که آقای قابل سکوت کرد.یک روز موقع نهار به آقای قابل گفتم اگر صد NGOباشد و صد هزار تومان داشته باشم وخواسته باشم به آنها کمک کنم، به تساوی بینشان تقسیم میکنم که آقای قابل سکوت کرد.شبی در میان آقای قابل و یک زندانی عادی نشسته بودم که آن زندانی از جنگ بین ایران و عراق گفت که در آن زمان سرباز بوده است .میگفت او با چشمان خود دیده که بسیجی ها و پاسداران به دختران زخمی و مرده ی مجاهدین خلق تجاوز کرده اند . فورا به اقای قابل گفتم گوش کنید و تا آن زندانی شروع کرد،مجددا آقای قابل برافروخت که تو نباید این حرفها را بزنی که حد دارد و در غیاب من نیز آقای قابل مجددا آن زندانی راتهدیدکرده بود که نباید این حرفها را بزنی (البته بعدها آن زندانی به من گفت که آقای قابل او را تهدید کرده که اگر این حرفها رابزنی حد دارد)روزی آقای قابل در"هواخوری" به من گفت:من به جمهوری اسلامی اعتقاد دارم ولی نباید حد اجرا شود و اگر قرار باشد مجاهدین خلق هم آزاد باشند من دست آقای خامنه ای را می بوسم و اگر میدانستم شما چنین اعتقاداتی داریدبه خانهٔ شما نمی آمدم.اواخر بهار89 بود که آقای قابل با وثیقه آزاد شد و فکر میکنم اواسط پائیز 89 بود که ایشان مجددا به زندان برگشتند.در همان ابتدای ورود به آقای قابل گفتم که بنده باچهار نفراز بهاییانِ هموطن: آقایان داور نبیلزاده ،جلایر وحدت، کاویز نوزدهی و هومن بخت آور،همخرج هستم و آقایان عبادی (روحانی و متولد 1329 )،آقای میرزایی((روحانی و متولد 1330) و آقای جلیلی متولد 1332هر 3 از هواداران مجاهدین خلق با هم همخرج هستند.آقای قابل گفت با آقایان عبادی و میرزایی و جلیلی همخرج میشوم.آقای قابل با آقایان عبادی و میرزایی،تفسیر قرآن داشتند و همیشه هم،نماز جماعت میخواندند و امام جماعت هم ثابت نبود و بارها دیدم که آقای قابل پشت سرِ آقایان عبادی و میرزایی نماز میخواند.برای من جای تعجب داشت که چطور آقای قابل پشت سر آقایان عبادی و میرزایی نماز میخواند؟! اما این تعجبم رابه کسی بروز نمی دادم.روزی در هواخوری به آقای قابل گفتم بیرون چه خبر بود؟گفت نمی دانی آقای خواستار،آقای کدیور در اینترنت نوشته: مردم شعار نداده اند ، نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران بلکه شعار داده اند هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران وچه فحش ها که نثارش نکرده اند!! میخواستم به آقای قابل بگویم به بنده که زندان هستم،ربط ندارد که برای مردمی که جلو گلوله ایستاده اند تعیین تکلیف کنم که چه شعاری بدهند.آقای کدیور که در امریکا در امنیت کامل بسر میبرد جای خود دارد. اما نگفتم و نخواستم که با آقای قابل مثل گذشته وارد مباحث اختلاف انگیز شوم. چون در عمل میدیدم که آقای قابل تغییر بسیاری کرده است.مجددا آقای قابل بعد از چند ماهی با وثیقه آزاد شد.در 4 مرداد 90 که محکومیتم به پایان رسید ولی آزاد نشدم و در عوض به دادگاه انقلاب و از آنجا به اطلاعات برده شدم،بعد از هفته ای بازجویی،به زندان وکیل آبادبرگشتم(ولی اینبار به اطاق ممنوع الملاقات ها).هنگام ورود به بند 6/1 از پاس کلید که مرا میبرد خواستم که اگر میشود درب اطاق سیاسی ها را باز کند تا هم اطاق های سابقم را ببینم که اقای قابل را مجددا در جمع دوستان دیدم . بعدا متوجه شدم که بخاطر باز کردن درب اطاق سیاسی ها برای پاس کلید بسیار گران تمام شده و وجدانا خیلی ناراحت بودم که چرا چنین بی احتیاطی بخرج دادم؟با ورودم به بند 6/1، مثل اینکه حکومت نظامی اعلام کرده باشند: دریچه های ورودی هوای اطاق ها را در گرمای تابستان بستند وتمامِ زندانیانِ خدمات را عوض کردند.زمانیکه مرا به هواخوری میبردند به زندانیان سیاسیئی که پنجره های اطاقشان به هواخوری باز میشد سفارش اکید کرده بودند که کسی پشت پنجره ها نباشد وگرنه با او برخورد شدید خواهد شد.البته برای اعلام حضور، زمانیکه در هواخوری بودم،مرتب قدم میزدم و با سوت، آهنگی را میزدم .بعدها آقای قابل به من گفت زمانیکه در هواخوری سوت میزده ام،زندانیان ساکت و به سوت من گوش میدادند و از سوت زدنم لذت میبردند.یکی ازروزها در هواخوری بودم که آقای قابل پشت پنجره آمد و شروع به نوشتن کردو سپس یک تکه کاغذ 5سانت در 10 سانت رااز آن بالا،پایین انداخت.خیلی نگران شدم که آقای قابل،چرا خودش را به خطر انداخته است؟ قبلا حفاظت زندان به آقای قابل توهین کرده ونزدیک بوده که آقای قابل را بزنند.بر روی کاغذ نوشته شده بود: خانواده ی شما سالم هستند و خبرِسلامتی شما را هم به خانوادهٔ شما میدهم.ولی خوشبختانه بخیر گذشت و خبرش به حفاظتِ زندان نرسید. روزی دیگر در هواخوری بودم که آقای مهدی جلیلی،پشت پنجره آمد و از من خواست که مسئولین را به هرطریق،خبرکنم که بیایند و آقای قابل را به بهداری ببرند که حالش خیلی خراب است.با کمک زندانیان عادی به درب کوبیدیم تا رفتند و آقای قابل را به بهداری بردند.مدتی بعد یعنی 17 شهریور 90 با وثیقه آزاد شدم. چند روزی استراحت کردم که با همسرم به دیدن آقای قابل که در بیمارستان رضوی تومور مغزی اش را عمل کرده بود رفتیم.آقای قابل از دیدن ما و متقابلا ما هم از دیدن ایشان خوشحال شدیم که به سلامت جراحی کرده بودند.آقای قابل در حضور همسرم رو به من کرد و گفت: آقای خواستار،زمانیکه بهبود پبدا کردم اولین جایی که بیایم خانهٔ شماست.من هم تشکر کردم. در راه به همسرم میگفتم چه تغییر و تحولی در آقای قابل بوجود آمده است که اولین جایی که بیاید خانهٔ ماست در حالیکه اولِ ورودش به زندان میگفت اشتباه کرده ام که به خانهٔ شما می آمده ام؟ همسر آقای قابل به خانهٔ ما زنگ زدند که شمارهٔ آقای عبادی را به ایشان بدهیم که خانم آقای عبادی به آقای عبادی زنگ بزنند که برای آقای قابل دعا کنند.آقای علی عبادی هم اکنون بعد از 6 سال زندان بدون یک روز مرخصی در خلخال به مدت دوسال تبعید می باشد.آقای میرزایی هم 6 سال زندانِ بدون مرخصی کشید و مقداری هم به تبعید در جیرفت رفت و آقای مهدی جلیلی هم بعد از 8 سال زندانِ بدون مرخصی آزاد شد.آقای قابل از بیمارستان که مرخص شد،اورا به خانهٔ مادرش بردند.با همسرم به دیدن آقای قابل در خانهٔ مادرشان رفتیم.در آنجا برای اولین بار آقای عمادالدین باقی را نیز دیدم که هدیهٔ گرانبهایی از طرف بیت آیت لله منتظری به همسرم دادند.آقای قابل تعریف میکرد زمانیکه در زندان بیهوش شده و سپس به هوش آمده اقای هومن بخت آور از همبندیهای بهایی را دیده که بر بالای سرش دعا میخواند.(همینجاهرچند خارج از بحث است ولی عرض کنم که ضمن اینکه سرِ آقای قابل را هم بهاییها اصلاح میکردند، دعوتیشان راهم پذیرا بود) و باز همان حرف قبلی را ، زمانیکه بهبود پیداکنم،اولین جایی که بیایم خانهٔ شماست. و متقابلا تشکر میکردم! مدتی بعد احمدآقا فرزند شجاعِ آیت الله منتظری همراه با همسر و نمایندهٔ آیت الله منتظری آقای حسینی به دیدن من آمدند که خیلی خوشحال شدم.احمد آقا منتظری نیز هدیهٔ گرانبهایی به بنده اهدا کردند که یقینا تعریف وتمجید آقای قابل نزد بزرگان در مورد بنده اثر بخش بوده که امیدوارم آن شایستگی را داشته باشم.نوبت بعد در خانه ی خودِ آقای قابل به دیدنش رفتیم که دیگر از تکلم افتاده بود و فقط به من نگاه میکرد. امیدوارم توانسته باشم حق مطلب را آنچنان که باید وشاید بیان کرده باشم.آقای قابل بسیار صادق بود و هنوز معما برایم کاملا حل نشده بود که با یکی از دوستان به نام آقای رمضانی به دیدن آقای حامد علوی، نویسنده و مفسرِمثنوی مولانا و از شاگردان راستین آیت الله منتظری رفتیم . در خانهٔ آقای علوی تا خواستم از اختلافات خودم با آقای قابل در زندان بگویم، آقای علوی گفت حرفش را نزن که ما کاملا در جریان هستیم و به آقای قابل گفته ایم که حق با خواستار است و آقای قابل هم قبول کرده است.اصلاح طلبها موضعشان را روشن کنند آیا آزادی را به اندازهٔ قد و هیکل خود میخواهند و یا اینکه آزادی،حد و مرز ندارد و تنها یک حکومت ملیِ برآمده از یک مجلسِ ملی در یک انتخابات کاملا آزاد،چهارچوب و حد و مرز آن را تعیین میکند؟کشور تشنهٔ یک چیز است و آن هم تنها آزادی است و بس. بدون آزادی همانطور که کشور به قهقرا رفته بازهم سقوط خواهد کرد و تنها داروی درمان کشور آزادی است.اصلاح طلبان بایدموضعشان راروشن کنندچرا که قطار آزادی باسرعت دارد به پیش میرود و آزادیخواهان آنها را از قطار پایین نیندازند. همبندیم آیت الله قابل،شاگرد آیت الله منتظری،الگویی برای اصلاح طلب هاست.یاد و نامش جاودان و راهش پر رهرو باد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان ایران
Gefällt mirWeitere Reaktionen anzeigen
Kommentieren

یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۹۵

در باره انتخابات کانون صنفی فرهنگیان خراسان در تاریخ بیست وششم آذر ماه نود و پنج

بسیج مستضعفین "جهان" با کودتای خزنده ؛ انتخابات کانون صنفی فرهنگیان خراسان را در تاریخ 26اذر 95مصادره کرد!
سه روز به انتخابات مانده که لیست 9نفره ای در شبکه های مجازی منتشر که  برای همکاران فرهنگی ما لیستی بسیار نا آشنا بود.
 همکاران فرهنگی ما از این افراد نا آشنا تقاضا کردند که همچون سایر کاندیداها خودشان را معرفی و به سئوالات پاسخ دهند.اما دریغ از یک پاسخ! اما افرادی با نام مستعار و بدون عکس پروفایل همچون محمد - رضا - ا - عر ووو... از انها دفاع میکردند! از طرفی چون با سئوالات منطقی همکاران ما رو برو میشدند جازده و سکوت میکردند!در روز انتخابات دو نفرریش دار به جایگاه هیئت سنی امدند، علیرغم اینکه با اعلان قبلی همه باید کارت شناسایی خود را همراه می داشتند متاسفانه آنها کارت شناسایی ارائه ندادند وچنان به صندلیها چسبیدند که من به اتفاق 2 نفر ازهمکاران ناچار میدان را برای آنها خالی کردیم!در بیرون از سالن برگزاری انتخابات چند لیست پخش میشد که بر روی یکی نوشته بود پیروان ولایت برای انتخابات انجمن صنفی فرهنگیان خراسان!! یعنی گردانندگان صحنه فرق بین کانون و انجمن را نمیدانستند! بر همگان مشخص شد که سپاه از طریق بسیج تعداد زیادی از فرهنگیان بسیجی وابسته به خود را برای مصادره کانون از قبل سازماندهی کرده است!جالب است یکی از خانمهای بسیجی به همسرم میگوید :کانون چه کاره هست دیگه؟هرموقع دولت بخواهد حقوق را اضافه میکند!بالاخره ساعت 12 ظهر انتخابات تمام شد و ساعت 8 شب اعلام شد که لیست پیروان ولایت رای اورده است!جالب است بعد از لیست پیروان ولایت همسرم خانم صدیقۀ مالکی فرد، بالاترین رای را بدست اورده بود که پیامش این است : مردم ایران بدون بسیج و سپاه میدانند به چه کسی رای بدهند.همکاران گرامی ؛دوستان عزیز به شما تبریک میگویم که شما چنان بر جامعۀ فرهنگیان و ملت اثربخش بودید که حزب های پادگانی نتوانستند فعالیت صنفی شما را تحمل کنند وعلیه شما کودتا کردند!به راهتان ادامه دهید که حق یاور شماست.بارها گفته ام که معلمان باید از تشکلهای صنفی عبور کنند اکنون عبورازتشکلهای صنفی فرهنگیان را بسیج "مستضعفین" با کودتای پادگانی تائید وبه آن مهر تایید زده است.بنده اعلام میدارم انتخاباتی که توسط بسیج و سپاه مهندسی شده باشد هیچگونه مشروعیتی نداشته و ندارد و باطل اعلام میگردد.آنها همانگونه که قران را برای خواندن درقبرستانها و گذاشتن لب طاقچه و نوشتن با طلا و نوشتن بر روی دانه ی برنج و... میخواهند؛کانون صنفی فرهنگیان را هم میخواهند از درون تهی کرده و به بایگانی سپرده تا کسی حرفی از کانون نزند تا همچنان ادای دموکراسی در بیاورند و ادعای داشتن NGOرا نیز داشته باشند!
اما اقای خامنه ای تبریک به شما که تحمل یک انتخابات کوچک صنفی را هم ندارید
ونیروهای تحت امر شما با بودجۀ بیت المال، تمام انتخابات کشوری را مهندسی تا نیروهای ولایی را از داخل صندوق در بیاورند!
اقای خامنه ای جرج واشنگتن بانی استقلال امریکا علیرغم اینکه به او پیشنهاد شاهی دادند قبول نکرد، و  دو دوره رئیس جمهوری امریکا را به شاهی ترجیح داد.
اکنون بعد از 2300 سال امریکا بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان را داراست و تمام احزاب از جمله حزب کمونیست در آنجا ازاد هستند بطوریکه از کشورهای جهان سوم مثل کشور ما کمونیست ها از ترس جان اجبارا ترک وطن کرده و به کشور امریکاِ "امپریالیسم" مهاجرت میکنند وعقایدشان را بدون کمترین آزاری آزادنه بیان و برای خود انجمن و کانون مستقل دارند .
 و اما کشوری که بنیانگذارش اقای خمینی که شما مدعی ادامه دهندۀ راه ایشان هستید از آب و برق مجانی که قرار بود بدهید بگذریم قرار بود که مارکسیست ها نیز آزاد باشند و نه تنها دنیای ملت ایران که هیچ آخرت مردم ایران نیز آباد شود، اما اولین نخست وزیر آن مهندس بازرگان لیبرال (ان زمان لیبرال فحش بود.) مطرود شد.
اولین رئیس جمهور ایران آقای بنی صدر فراری شد.
نخست وزیر88 سال جنگ اقای مهندس موسوی با همسرش خانم رهنوردحبس خانگی شد.(اقای کروبی که دو دوره رئیس مجلس بود نیزدر حبس خانگی بسر می برد.)
رئیس جمهور 8 سال سازندگی اقای هاشمی رفسنجانی از اصحاب فتنه شد.
رئیس جمهور 8 سال اصلاحات اقای خاتمی ممنوع التصویر و ممنوع البیان شد.
 رئیس جمهور اصول گرا اقای احمدی نژادکه نظر شما به او نزدیکتر بود در دوران ریاستش بزرگترین اختلاس تاریخ ایران را رقم زد.
رئیس جمهور فعلی هم که بر تمام ملت ایران اشکار است که با شما بسیار زاویه دارد.
 در نتیجه کشور ما ایران در تمام آسیب های اجتماعی از جمله اعدام و خودکشی و اعتیاد و طلاق و فقر و فحشا و تورم و بیکاری و دزدی و غارت بیت المال و تخریب محیط زیست و همینطورنبود ازادی بیان و فساد اداری و قضایی و ....از آخر حرف اول را میزند.آری آقای خامنه ای شما از تمام جنبه های منفی رکورد زدید!در زندان به خاطر 4 نامه که از درون زندان نوشتم مرا نه تنها به موقع آزاد نکردید بلکه به میان زندانیان قاتل و ... فرستاده در حالیکه از تلویزیون زندان سخنرانی شما را پخش میکرد که از کرسی آزاد اندیشی حرف میزدید ، زندانیان عادی به من معلم نگاه میکردند و میخندیدند.
 آقای خامنه ای شما اسماعیل عبدی ،بهشتی لنگرودی و رسول بداقی و علی اکبر باغانی و محمود باقری وو...را به زندان فرستادید، آیا اندیشۀ انها را هم توانستید زندان کنید؟
 فرزاد کمانگر را اعدام کردید، اندیشۀ فرزاد کمانگر را هم توانستید اعدام کنید؟ما با افتخار به زندان های شما می رویم، زندان های شما است که اندیشۀ آزادیخواهی وعدالت خواهی و حق خواهی ما را نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان گسترش میدهد.
 آقای خامنه ای آنقدر وضع مملکت خراب است که صدای نزدیکترین افرادبه شماهمچون ناطق نوری مبدع تئوری ذوب در ولایت در امده است.اینکه نزدیکان شما از فتنۀ بزرگتر از 88 در آینده را پیش بینی و هشدار میدهند درست است، انچه بکارید همان را درو میکنید.
 آقای خامنه ای در جلو ایینه با خود فکر کنید که تا چه زمانی میشود به این وضع ادامه داد؟عاقبت چی خواهد شد؟
 سید هاشم خواستار نمایندۀ معلمان ایران
Gefällt mirWeitere Reaktionen anzeigen
Kommentieren

یکشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۹۵


سید هاشم خواستار‎ hat 2 neue Fotos hinzugefügt — mit Monir Abdi.
23 Std.
چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همکاران فرهنگی همانطور که قبلا گفته شد بخاطر اینکه انتخابات کانون صنفی فرهنگیان خراسان در  5 آذر 95 توسط هیئت رئیسه ی سنی باطل اعلام شد،اکنون به یاری خداوند در تاریخ 26 آذر95 وباردیگربرگزار خواهد شد.
همکاران ارجمند،همانطور که بارها گفته ام:
《حق گرفتنی است،نه دادنی》 وما حق را گدایی نمیکنیم.
 پس بیایید به کسانی رای دهیم که از جان و مالشان در این راه هزینه کرده اند.مگر عبدی به خاطر چه کسانی زندان است؟به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟
مگر"باغانی" بعد از تحمل حبس،چرا در زابل تبعید است؟به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟؟!!
 مگر"بهشتی" چرا زندان و برای سومین بار آنهم با اعتصاب غذای خشک آزاد شد؟؟!!به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟؟!!
چرا بداقی،77 سال زندان بدون مرخصی حتی در مرگِ مادرش، زندان بود ؟؟!! به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟؟!!مگر اقای عبد الفتاح سلطانی وکیل افتخاری معلمان که نزدیک 6 سال است زندان میباشد به خاطر وکالت معلمان زندان نیست؟؟!! او هنوز 7سال دیگر را باید در زندان باشد.!!معلمان گرامی این عدالت است؟؟
و همینطور"باقری" و ؛ و ...پُرواضح است که چه کسانی نمایندهٔ به حق معلمان هستند.شنیده ام کسانی،با سازماندهی از سوی نهادهای قدرت،سعی دارند وارد انتخابات شوند.بنده از این نهادهای ریز و درشت قدرت سئوال میکنم؟
آقای ملکی،مدیرکل 8سالهٔ دوره ی اصلاحات که انجمن صنفیِ فرهنگیان خراسان  را در مقابلِ کانون صنفی فرهنگیان خراسان علم کرد،چه بدست آورد؟؟دستاوردش چه بود؟به غیر از بی آبرویی برای خود و همان انجمن صنفی فرهنگیان و دبیر کلش که تنها شده و هیچ جایگاهی در میان فرهنگیان ندارد؟آیا شما میخواهید کانون صنفی فرهنگیان خراسان را هم به همان بلا دچار کنید؟من قبلا به همکاران فرهنگی سرتاسر کشور گفته ام که باید از تشکلهای صنفی عبور کرد؛آیا شما میخواهید همین را ثابت کنید که معلمان از تشکلهای صنفی فرهنگیان باید عبور کنند؟رای دادن و کاندید شدن حق هر فرهنگی است؛اما اگر با برنامه ریزی از سوی نهادهای قدرت و دولتی در انتخابات دخالت کنند (شنیده ام در استان های دیگر دخالت کرده اند و رای هم آورده اند!!!)و کسانی را از داخل صندوق ها بیرون بیاورند که بجای نمایندگیِ فرهنگیان نمایندهٔ حکومت باشند؛کاری خواهیم کرد که از کردهٔ خود پشیمان و جز بدنامی هیچ چیز نصیبشان نشود. آن روز دور نیست که حق به حق دار برسد و در آن روز حتما باید جوابگوی اعمالشان باشند.زمانیکه مصدق در مجلس با نمایندگان مزدور شاه روبرو شد به میدان بهارستان آمد و در جمع مردم فریاد زد:《هرجا که مردم هستند،همانجا مجلس است》فعالان صنفی معلمان هم فریاد خواهند زد: نمایندهٔ معلمان کسانی هستند که معلمان،صداقت گفتار ورفتارشان را قبول دارند و به آنان اعتماد دارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
 ‌‌سیدهاشم خواستار(نماینده ی معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان)...
Gefällt mirWeitere Reaktionen anzeigen
Kommentieren

Gefällt mirWeitere Reaktionen anzeigen
Kommentieren

بیــانیه جمعی از معلمان و بازنشستگان فرهنگی در حمایت از بیانیه فراگیر دانشجویان

Bijan Fathi Moalem Tabeedi
بیانیه جمعی از معلمان و بازنشستگان فرهنگی در حمایت از بیانیه فراگیر دانشجویان
درک و حل مطالبات برحق دانشجویان بدون درک و حل مطالبات برابری خواهانه معلمان، کارگران، پرستاران و زنان و سایر اقشار جامعه در حوزه های مختلف میسر نخواهد شد؛ چرا که این مطالبات، خواسته‌های اکثریت جامعه است؛ اکثریتی که خواهان برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و انسانی هستند.
 جمعی از معلمان و بازنشستگان فرهنگی و فعالان صنفی معلم با امضای بیانیه ای حمایت خود از بیانیه فراگیر (صنفی /آموزشی ) دانشجویان ایران ،اعلام کردند.در بخشی از این بیانیه امده است :
"166 آذر ، روز دانشجو را به شما تبریک می گوییم . ما به عنوان جمعی از فعالان صنفی جنبش معلمان ایران از بیانیه "فراگیر دانشجویان ایران به مناسبت روز دانشجو" حمایت می کنیم و معتقدیم این کنش شما به عنوان یک حرکت جدی، در راستای استقلال دانشگاه و از جمله مطالبات صنفی و آموزشی شما است؛ زیرا باور داریم بین مسئله و مطالبات مدرسه و دانشگاه پیوندی عمیق وجود دارد . از سویی می دانیم شرایط فعلی در دانشگاه تنها به سود اقلیتی برخوردار است و نگران آینده دانش آموزان و فرزندان خود هستیم. شما به درستی در بیانیه خود بر حقوق پایه دانشجویان و از رهگذر آن به حقوق اساسی جامعه در حوزه آموزش تاکید نموده اید و این رمز فراگیر شدن خواسته های بر حق شماست."
 دراین بیانیه ضمن حمایت از خواسته های صنفی اموزشی دانشجویان از همه معلمان ایران، دانشجویان رشته های دبیری دانشگاه های فرهنگیان، اساتید دانشگاه و کنشگران مستقل مدنی و تشکل های صنفی و آموزشی و مدنی خواسته شده که از بیانیه فراگیر دانشجویان حمایت کنند. از نظر امضا کنندگان این بیانیه "درک و حل مطالبات برحق دانشجویان بدون درک و حل مطالبات برابری خواهانه معلمان، کارگران، پرستاران و زنان و سایر اقشار جامعه در حوزه های مختلف میسر نخواهد شد؛ چرا که این مطالبات، خواسته‌های اکثریت جامعه است؛ اکثریتی که خواهان برخورداری از یک زندگی شرافتمندانه و انسانی هستند."
 بیانیه فراگیر دانشجویان که از طرف شوراهای صنفی دانشجویان سراسر کشور صادر شده است با استقبال چشمگیر دانشجویان و تشکلهای دانشجویی و همچنین تشکلهای کارگری و برخی کانونهای صنفی معلمان مواجه شده است.

یــــاد واره هـــــا .... (شنبه 12 مهــرماه 1393 )


 
نامه ی هاشم خواستار به مناسبت آغاز سال تحصیلی 

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com 
شنبه  ۱۲ مهر ۱٣۹٣ -  ۴ اکتبر ۲۰۱۴

اخبار روز: آقای هاشم خواستار معلم بازنشسته و زندانی سیاسی سابق به مناسبت اول ماه مه نامه ی زیر را به مناسبت آغاز سال تحصیلی نگاشته است.

به نام خداوند جان و خرد
همکاران فرهنگی

در حالی ماه مهر، ماه رفتن فرزندان معصوم این مرز و بوم به مراکز آموزشی آغاز میشود که کشور در آتش اعتیاد، طلاق، بیکاری، فقر و فحشاء و تورم و گرانی و ... می سوزد. هنگامیکه ملت برای تامین حقوق خود تمام راهها را بسته می بیند برای عبور از بحران ها و تحصیل حقوق ، انقلاب کرده تا از موقعیت نامطلوب گذر و به وضعیت مطلوب نائل آید. شاید انقلاب ایران یکی از انقلاب های نادر جهان باشد که نه تنها به هیچ یک از آرمانهای پیش بینی شده دست نیافته، بلکه بسیاری از حقوق قانونی و داشته هایش را نیز از دست داده است. خداوند مهندس بازرگان را رحمت کند، گفته بود: «دعا کردیم باران بیاید ناگهان سیل آمد و همه چیز را با خود برد.» ملت ایران در یکصد و پنجاه سال اخیر جنبش های بسیار و دو انقلاب داشته که هر دو انقلاب منتهی به شکست شد. اگر چه انقلاب مشروطیت دستاوردهای بزرگی به همراه داشت، اما توسط سارقان انقلاب ۵۷، بسیاری از این دستاوردها از بین رفت و سرانجام به هدفش که استقلال و آزادی بود، نرسید.
ثمره آزادی و دموکراسی، عدالت است و چون آزادی نداریم عدالت نیز نداریم، در نتیجه ی بیعدالتی، تبعیض های گوناگون و رنگ و وارنگ کشور را فراگرفته است. همکاران گرامی ، در هر دو انقلاب گذشته یعنی انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی، مردم آگاهی لازم را نداشتند،که انقلاب منجر به شکست شد. زیرا آگاهی لازمه ی آزادی است. در انقلاب مشروطیت تعداد زیادی از مردم برای فرار از ظلم عمال شاه قاجار، به سفارت انگلیس پناه برده بودند، یکی از تحصن کنندگان هنگام خروج از سفارت به کاردار انگلیس میگوید:
«ما رفتیم ولی شما به ما مشروطه ندادید.» در طول انقلاب اسلامی ۵۷ از هرکس سئوال می شد که جمهوری اسلامی چگونه حکومتی است؟
کسی در پاسخ جواب روشنی نمی داد. هنگامیکه خبرنگاری در پاریس از آقای خمینی سئوال می کند حکومت مورد نظر شما چگونه حکومتی خواهد بود؟
در پاسخ میگوید: «مانند همین حکومت فرانسه دموکراتیک خواهد بود.» ولی پس از تاسیس نظام ، هیچگونه شباهتی بین حکومت فرانسه و جمهوری اسلامی وجود ندارد. نظام فرانسه نهادهایی همچون مجلس خبرگان و رهبر و شورای نگهبان منتخب رهبری ندارد، در نتیجه تمام انتخابات فرانسه یک مرحله ای می باشد. یعنی در ایران که شوری نگهبان نامزدها را از میان کاندیداها انتخاب و سپس آنان را به ملت عرضه کرده تا ملت انتخاب کند در فرانسه مستقیما مردم کاندید مورد نظر خود را انتخاب می نمایند.
با قطع یقین میگویم در تمام انتخابات فرانسه حتی یک رای جابجاو تقلب نمی شود. اما در کشور ما تمامی کاندیداها از کانال شورای نگهبان منتخب رهبری عبور کرده و تنها کاندیداهایی که مطیع رهبری باشند به مردم عرضه میگردند. در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ به دلیل اینکه مهندس موسوی که ٨ سال نخست وزیر و مورد تایید آقای خمینی نیز بوده را نتوانستندرد صلاحیت کنند، انتخابات را مهندسی کردند. (تعداد آراء هر کاندیدا را از قبل تعیین کردند.) که نتیجه آنرا همه مشاهده کردند و شنیدند و شنیدیدکه چه فجایعی اعم از تجاوز و قتل و حبس و حصر صورت گرفت¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬¬ و همچنان ادامه دارد. و فرزندان دلسوز ملت و کشور را اصحاب فتنه نامیدند و آنها را طلحه و زبیر معرفی کردند. در اینجا لازم است به آقای خامنه ای یادآوری کنم، بحران عدم مشروعیتی که نظام با آن مواجه است در تاریخ ایران بی سابقه است. همانطور که در پایان رژیم شاهنشاهی، مردم تمام مشکلات کشور را به گردن شاه می انداختند، اکنون فزونتر از رژیم گذشته مردم باعث و بانی تمام مشکلات خود و کشور را رهبری می دانند .
همکاران گرامی، کشور آبستن جنبشهای بزرگ است. و مسلما انقلاب آخرین راه حل است و انقلاب در اختیار ما نیست که آنرا بخواهیم یا نخواهیم بلکه بدلیل اینکه حاکمیت تمام راههای مسالمت آمیز برای پیشرفت و توسعه و آزادی و دموکراسی و عدالت و ... را بسته، انقلاب را به ملت تحمیل میکند. برای اینکه ملت کمترین هزینه را برای رسیدن به آزادی و دموکراسی و اجرای عدالت بدهد و شاید امکان به سر عقل آمدن حاکمان باشد که بدون انقلاب تن به رای مردم و اصلاحات دهد . باید آگاهی ها را بالا برده و برای تقویت جامعه مدنی تلاش کرد. بدین منظور در طول سال تحصیلی هنگامیکه تدریس به نحو احسن انجام شد و در صورتیکه وقت اضافه وجود داشت برای بالا بردن آگاهی دانش آموزان در تمام زمینه ها میتوانیم سئوالاتی مطرح کرده تا دانش آموزان را به تفکر و اندیشه دعوت نمائیم. همینطور زنگ تفریح برخلاف امیال عوامل استبداد که متمایل به تعریف لطیفه های سخیف (شکمی و زیرشکمی) می باشند. سئوالاتی را مطرح تا مکلف به تحقیق و ارائه پاسخ گردند. اکنون بعنوان نمونه سئوالاتی مطرح کرده، امید به راهنمایی همکاران گرامی همچون گذشته دارم.
۱- کشور ایران را بصورت یک شرکت سهامی در نظر بگیرید که ۷۵ میلیون جمعیت و هر نفر یک سهم و یک رای در مجمع عمومی دارد. آیا هیئت مدیره (مجلس – پارلمان) از جانب تمام سهامداران انتخاب میشوند؟
آیا سهامداران مدیر عامل (رئیس جمهور) را انتخاب میکنند؟ یا شوری نگهبان رهبری حق وتو داشته و فقط کسانیکه مطیع رهبری باشند اجازه کاندید شدن دارند؟
۲- در رژیم گذشته تمام نمایندگان مجلس و نخست وزیر و وزرا مطیع و در خط شاه بودند و اکنون در جمهوری اسلامی همه باید مطیع و در خط رهبر باشند. چه تفاوتی بین دو حکومت برای ملت وجود دارد؟
٣- عملیات ضرب و تقسیم و جمع و تفریق یا همان چهار عمل اصلی را دانش آموزان در دبستان یاد می گیرند. کوچک کردن دولت یک قانون ساده دبستانی است. چرا در ایران روز بروز دولت بزرگتر و حجیم تر می شود؟اگر خصوصی سازی به معنی واقعی بخواهد تحقق پیدا کند نهادهای دولتی همچون سپاه پاسداران که مخابرات را تصاحب و تملک کرده موافق خواهند بود؟
۴- اگر یک روز معلمان ایران اعتصاب کنند، تمام مردم ایران متوجه شده و کمبودشان احساس می شود، چنانچه نهادهای زیرنظر رهبری اعتصاب کرده و سرکار حاضر نشوند چه اتفاقی می افتد؟
۵- دولت ایران با کسب درآمدهای نفتی بسیار، متورم شده، در دولت بزرگ و حجیم با درآمدهای نفتی بالا، فساد اداری و رانت و رشوه گسترش پیدا می کند. چرا حاکمان حاضر نیستند دولت را کوچک کنند؟ (مطابق همان اصل ۴۴ قانون اساسی مورد قبولشان)
۶- در مدارس امتحان نهایی برگزار می کنند تا معلمان و مدرسه و اداره محل در ارزیابی شاگردان نقشی نداشته باشند. نهادهای بین المللی به کشورها درباره ی فساد اداری، شفافیت اقتصادی و درآمد سرانه مردم و رشد اقتصادی و درصد بیسوادی و اجرای قانون و ... نمره میدهند. با قطع و یقین اعلام می دارم که همیشه بین ۱٨۰کشور جهان جزء ده کشور آخر می باشیم. چرا؟
۹- دین برای انسان آمده یا انسان برای دین؟؟ دین برای سعادت انسان آمده یا انسان برای سعادت دین؟؟
چرا دین اسلام باعث سعادت عرب جاهلی شد، ولی حکومت دینی امروز ایران باعث فقر و بدبختی ملت ایران شده است؟؟
۱۰- آقای دکتر مهدی خز علی (فرزند آیت الله خز علی) اسنادی منتشر کرده که ایت الله مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری مبالغ بسیار هنگفتی (میلیاردها تومان) رشوه گرفته است. نیروهای امنیتی آقای خز علی را بازداشت کردند که با اعتصاب غذای ایشان به ناچار او را آزاد نمودند.
در صورتیکه در کشور ما قانون حاکم باشد، متهم را علنی و با حضور خبرنگاران و رادیوها و تلویزیون ها محاکمه می کنند تا چنانچه اظهاراتش خلاف واقع باشد وی را زندانی و از زیاندیده رفع اتهام شده و مطابق قانون اعاده حیثیت از ایشان بعمل آید.
و در صورتیکه اظهاراتش منطبق بر راستی باشد از اتهام منتسبه تبرئه شده و متهم واقعی باید تحت تعقیب قرار گرفته تا نسبت به استرداد اموال نامشروع از آیت الله مهدوی کنی اقدام شود. و از نظر عمومی تعزیر گردد. چرا دادگاه علنی و عادلانه مطابق قانون برای آقای خز علی برگزار نکردند؟ آیا اخذ میلیاردها تومان رشوه توسط آیت الله مهدوی کنی حقیقت داشته است؟؟
۱۱- در دوران شهرداری احمدی نژاد در تهران بیش از سیصد میلیارد تومان مفقود شده بود و در دوران ٨ سال ریاست جمهوری ایشان میلیاردها تومان توسط نامبرده یا اطرافیانش مانند رحیمی، مرتضوی، مشایی و بابک زنجانی و ... حیف و میل و تملک شده که متهمین هنوز محاکمه نشده و اگر محاکمه شده اند احکام سبکی به آنان داده اند. درحالیکه یکنفر بخاطر سه کیلوگرم گوجه سبز بیش از یک ماه با من زندان بود.
چرا آفتابه دزدها به زندان می روند و دزدان میلیاردی از مصونیت ویژه برخوردار می باشند؟
۱۲- حکومت ها ی استبدادی و دیکتاتوری، حکومت های تبعیض ساز و بحران ساز می باشند. فردی افغانی بنام جعفری به اتهام جاسوسی در بند ۱/۶ زندان وکیل آباد مشهد زندان بود که فرزندش در ۱۴ سالگی توسط خانواده ی بلژیکی به فرزندی گرفته شده بود. خانواده ی بلژیکی ابتدا یخچال نو مخصوص خوراکیهای حلال برایش خریداری کرده و استاد مسلمانی گرفته که دین اسلام را برای این نوجوان تعلیم دهد. او بعد از گرفتن دیپلم و درحالیکه کمتر از نوزده سال دارد، در یک سوپر استخدام که در هفته ای ۵ روز و جمعا ۴۰ ساعت کار و ماهیانه دوهزار و چهارصد و پنجاه یورو یعنی بیش از ده میلیون تومان حقوق دریافت میکند. آپارتمانی از قرار ماهی سیصد یورو با تقسیط ٣۰ ساله توسط بانک خریداری میکند. پدرش میگفت: « درماه هزار و سیصد یورو پس انداز می نماید. در تابستان اخیر از ایران برایش زنی عقد کرده که او نیز در ماه حداقل همین مبلغ را در کشور بلژیک خواهد گرفت. آنها به کجا رسیده اند و ما به کجا؟ چرا؟
۱٣- چرا در سطح وسیعی زندانی سیاسی از جمله معلمانی همچون آقایان رسول بوداقی و سید محمود باقری و محمدرضا قنبری و ... در زندان داریم. البته اخیرا آقایان عبدالله مومنی و محمد داوری بعد از تحمل ۵ سال حبس آزاد شدند.
۱۴- امیرکبیر کمتر از ۴ سال صدر اعظم و مصدق کمتر از دو سال و نیم و مهندس بازرگان کمتر از نه ماه مسئولیت اداره کشور را بعهده داشتند. و از خود نام نیکی بجا گذاشتند. چرا حاکمان فعلی ایران با این طرز تفکر که در قلب مردم جای داشته باشند بیگانه اند؟
۱۵- از ۵ فرزند آخرین شاه ایران ۲ نفر خودکشی کردند. گمان میکنم از نداری نبوده بلکه از بی کسی و تنهایی و بی هویتی بوده است چرا حاکمان امروز ایران از تاریخ عبرت نمی گیرند؟؟!
۱۶- امروزه تعداد زیادی از درآویش گنابادی زندان و کشته و تبعید بوده و هستند و اخیرا تعداد زیادی از آنان در زندان های کشور اعتصاب غذا کرده اند و همینطور تعداد زیادی از بهائیان اعدام و زندان و تبعید و نمی توانند به دانشگاه بروند و ... آیا در صورتیکه خداوند میخواست نمی توانست تمام انسانها را گوسفند بیافریند؟ چرا خداوند رحمان انسان را دارای عقل و تفکر و اندیشه آفرید و او را انسان نامید و نام گوسفند برایش انتخاب نکرد؟ حاکمان ایران با طرح بعضی مسائل یقیناً انسان را فاقد عقل و تفکر فرض دانسته و فی الواقع گوسفند می دانند.
علت اینکه حاکمیت دینی اجازه نمی دهد انجمن های صنفی و احزاب و جامعه مدنی پا بگیرد و مطبوعات و رادیو و تلویزیون آزاد داشته باشیم چیست؟ چرا از دموکراسی غرب فقط شعار و ظاهر را انتخاب کرده ایم؟؟ قوای سه گانه ظاهرا مستقل می باشند. شما باور می کنید؟؟ چرا؟؟
۱۷- همانطوریکه استحضار دارید بعضی ها مثل آقایان محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و فرمانده سابق سپاه و سردار قالیباف شهردار تهران بارها برای ریاست جمهوری کاندید شده که هر نوبت صد ها میلیارد تومان هزینه میکنند. منشاء این وجوه مشخص نیست حال آنکه در کشورهای دموکراتیک منشاء تمام این پولها مشخص است این آقایان و دیگران این پولها را از کجا می آورند؟ تنم از ذکر نام بعضی از افراد می لرزد و تاسف می خورم که چه اشخاصی بر کشورم حکومت میکنند. شما چطور؟
۱٨- بنده از هزاران مخالفی که بعد از انقلاب اعدام شدند نمی گویم. از نظر حاکمان می گویم که هزاران انسان در قبرستان ها بنام شهید آرمیده اند. حاکمان از این شهداء شرم نمی کنند؟ ضخامت پوستشان چقدر است که در تلویزیون و رادیو و مجامع عمومی حاضر شده و توهم برداشته که خدمت میکنند و خجالت نمی کشند؟؟!
۱۹- بشر از غار نشینی تا رسیدن به تمدن امروز جان فشانی های بسیار کرده است . من و شما فقط میوه چین هستیم یا اراده ای برای تغییر نیز داریم ؟
۲۰- اگر بخواهیم بنویسیم مثنوی هفتاد من کاغذ شود و هزاران سئوال دیگر مطرح خواهد شد. و حتما شما طرح خواهید کرد. چرا امثال بنده که جز خیرخواهی هدف دیگری نداریم. بارها ماها را با اتهاماتی نظیر اقدام علیه امنیت ملی و داخلی و تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب و توهین به رهبری و جاسوسی به تحمل حبس محکوم میکنند؟

سید هاشم خواستار معلم بازنشسته و نماینده ی معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان- من تغییر می دهم پس هستم. زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی   
مهرماه ۹٣

در مورد انتخابات کانون صنفی فرهنگیان خراسان ...

شم خواستار‎ hat 2 neue Fotos hinzugefügt — mit Monir Abdi.
4 Std.
چه کسی میخواهد من و تو ما نشویم خانه اش ویران باد؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
همکاران فرهنگی همانطور که قبلا گفته شد بخاطر اینکه انتخابات کانون صنفی فرهنگیان خراسان در  5 آذر 95 توسط هیئت رئیسه ی سنی باطل اعلام شد،اکنون به یاری خداوند در تاریخ 26 آذر95 وباردیگربرگزار خواهد شد.
همکاران ارجمند،همانطور که بارها گفته ام:
《حق گرفتنی است،نه دادنی》 وما حق را گدایی نمیکنیم.
 پس بیایید به کسانی رای دهیم که از جان و مالشان در این راه هزینه کرده اند.مگر عبدی به خاطر چه کسانی زندان است؟به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟
مگر"باغانی" بعد از تحمل حبس،چرا در زابل تبعید است؟به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟؟!!
 مگر"بهشتی" چرا زندان و برای سومین بار آنهم با اعتصاب غذای خشک آزاد شد؟؟!!به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟؟!!
چرا بداقی،77 سال زندان بدون مرخصی حتی در مرگِ مادرش، زندان بود ؟؟!! به غیر از دفاع از حقوق فرهنگیان؟؟!!
و همینطور"باقری" و ؛ و ...پُرواضح است که چه کسانی نمایندهٔ به حق معلمان هستند.شنیده ام کسانی،با سازماندهی از سوی نهادهای قدرت،سعی دارند وارد انتخابات شوند.بنده از این نهادهای ریز و درشت قدرت سئوال میکنم؟
آقای ملکی،مدیرکل 8سالهٔ دوره ی اصلاحات که انجمن صنفیِ فرهنگیان خراسان  را در مقابلِ کانون صنفی فرهنگیان خراسان علم کرد،چه بدست آورد؟؟دستاوردش چه بود؟به غیر از بی آبرویی برای خود و همان انجمن صنفی فرهنگیان و دبیر کلش که تنها شده و هیچ جایگاهی در میان فرهنگیان ندارد؟آیا شما میخواهید کانون صنفی فرهنگیان خراسان را هم به همان بلا دچار کنید؟من قبلا به همکاران فرهنگی سرتاسر کشور گفته ام که باید از تشکلهای صنفی عبور کرد؛آیا شما میخواهید همین را ثابت کنید که معلمان از تشکلهای صنفی فرهنگیان باید عبور کنند؟رای دادن و کاندید شدن حق هر فرهنگی است؛اما اگر با برنامه ریزی از سوی نهادهای قدرت و دولتی در انتخابات دخالت کنند (شنیده ام در استان های دیگر دخالت کرده اند و رای هم آورده اند!!!)و کسانی را از داخل صندوق ها بیرون بیاورند که بجای نمایندگیِ فرهنگیان نمایندهٔ حکومت باشند؛کاری خواهیم کرد که از کردهٔ خود پشیمان و جز بدنامی هیچ چیز نصیبشان نشود. آن روز دور نیست که حق به حق دار برسد و در آن روز حتما باید جوابگوی اعمالشان باشند.زمانیکه مصدق در مجلس با نمایندگان مزدور شاه روبرو شد به میدان بهارستان آمد و در جمع مردم فریاد زد:《هرجا که مردم هستند،همانجا مجلس است》فعالان صنفی معلمان هم فریاد خواهند زد: نمایندهٔ معلمان کسانی هستند که معلمان،صداقت گفتار ورفتارشان را قبول دارند و به آنان اعتماد دارند.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
 ‌‌سیدهاشم خواستار(نماینده ی معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان)...
Gefällt mir
Kommentieren

یکشنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۵

16 آذر 1352

سید هاشم خواستار‎ hat seinen Beitrag geteilt.
3 Min
سید هاشم خواستار‎ hat 2 neue Fotos hinzugefügt.
16آذر 1352بازداشت و در سال 1392 نیز بازداشت و زندان ؛ چه شباهتهایی بین دو رژیم شاه و شیخ هست!!!!( زندگی،جنگ برای آزادی و دیگر هیچ)
16 آذر 52،نهار در سلف سرویس دانشکده ی کشاورزی ارومیه(سال 54 تبدیل به دانشگاه شد)که ناگهان سینی های غذا به هوا پرتاب شد و همه ی دانشجویان به بیرون از رستوران رفتند. اولین شعار توسط اقای ضمیری از رشت (درود بر مجاهد،سلام بر فدایی) سرداده شد که ماموران شهربانی با لباس سورمه ای با باطوم بدست به دانشجویان حمله ورشدند.از نرده ها بالا رفته و هر کدام به سمتی فرار کردیم و به روستایی رسیدیم که خانمی دربِ یکی از خانه ها ایستاده بود. یکی از دانشجویان به نام آقای داودی با زبان ترکی از خانم خواست که به ما پناه دهد .ما چهار نفر بودیم؛ خودم ،"فضل الله افراز" از آمل ، "ابراهیم نگهبان" از مشهد و "داودی" از کردستان که در خانه ی خانم روستایی مخفی شدیم.اما تا چشم خانم به ماموران افتاد صورتش مثل گچ سفید و از ما خواست که برویم.دوست ما آقای داودی که بزبان ترکی مسلط بود از او خواهش کرد که اجازه دهد تا رفتن ماموران،در خانه بمانیم.مامورین از سگی که داخل خانه بسته بودند و مرتب پارس میکرد فهمیدند که در خانه غریبه هایی هستند.ناگهان مامورین وارد خانه شدند.در فکرِ فرار از پنجره بودم که دوستمان آقای "افراز" به ماموران گفت:《اگر ما را نزنید ما تسلیم میشویم》 ماموران هم قول دادند نزنند ودستهای هر چهار نفرمان را با طناب به هم بستند.در حین رفتن، ناگهان مأموری دیگرباصورت بر افروخته خود را به درختِ سفید دالی رساند و خیلی زور زد تا شاید بشکند و ما هم نگاه میکردیم و خدا خدا که نشکند و نشکست و با همان باطوم به جان ما افتاد اما خوشبختانه چون پالتو داشتم دردم نگرفت.ما را به داخلِ جیپِ چادر دار بردند . احتیاط کرده و به چادر تکیه ندادم که ازبیرونِ جیپ وبه قصدِضربه زدن به ماکه داخل بودیم، ناگهان شروع کردبه زدن با قنداق تفنگ که اگر تکیه داده بودم کمرم میشکست. در دل می گفتم؛ بزن بزن که داری خوب میزنی. در سال 88 بدتر از این در پارک ملت مشهد در اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری شاهدش بودم که مردم را میزدند و اگر خودم را معرفی نمیکردم که نماینده ی معلمان هستم حتما کتک مفصلی خورده بودم .البته اگر خودم رامعرفی نمیکردم آزاد میشدم.بگذریم،ما را تحویل ساواک دادند. بازجویی از یکایک دانشجویان شروع شد.بازجو از من پرسید اولین نفر چه کسی سینی را به هوا پرتاب کرد؟ گفتم نمیدانم فقط سینی ها که به هوا پرتاب شد پالتویم را روی سرم انداختم و فرار کردم.بعد از 43 سال حقیقت را بگویم. اولین نفر"رسول شوکتی" از مشهد بود که شروع کرد.او در رژیم شاه چندین سال زندان و در جمهوری اسلامی نیز 6 تا 7 سال زندان و متهم به هواداری از چریکهای فدایی خلق بود.اکنون در کشور کانادا ساکن است.از آقای ضمیری خبرهای بدی شنیده ام امیدوارم دروغ باشد.سئوال بعدی بازجو با توجه به اینکه از شهر بیرجند بودم و همشهری آقای علم و روستازاده ای که از حرف زدن و لباسش سادگی میبارید از من خواست که برای شاهنشاه چه کرده ام؟گفتم:مقاله ای نوشته ام که "چگونه گوشت تهران تامین شود".بازجو گفت: نه منظورمن این است که اگر فردی بر علیه شاه حرف بزند،حاضری گزارش اورابدهی؟گفتم:من زاهدان درس خوانده ام و درسهایم ضعیف است و مرتب نزد همکلاسیهایم درس میخوانم.(همینجا بگویم درس ریاضی که از همه برای دانشجویان مشکلتر بود در کارنامه سه واحد الف و سه واحد ب دارم.)چه شباهتهایی بین نظام شاهنشاهی و نظام جمهوری اسلامی!!!!
در سال 1383 که بازداشت و به دو سال حبس محکوم شدم،بازجوی اطلاعات جمهوری اسلامی،در آخرین روزِ بازداشتم(که با وثیقه ازاد شدم)به من گفت: 《آقای خواستار هر موقع کار داشتید،113 را بگیرید.من حاضرم》بریده باد دست وزبانی که برای یاران،خبر بُرده و یا نوشته باشد.همینجا خوب است یادی کنم از دانشجویان پیشروِ جنبش دانشجویی زمان شاه که در جمهوری اسلامی اعدام شدند. ابتدا از فردی بنام؛ "مالک قصاب"که متولدِ شهرستان"سراب"درآذربایجان شرقی بود میخواهم بگویم(هیچوقت خودم را نمیبخشم که تا کنون در نوشته هایم از او یاد نکرده ام). نمیدانم چطور شد که نزدیک بود او را فراموش کنم ."مالک قصاب" در سال 54 که در اعتصابات دانشجویی 2 ترمِ تحصیلی محروم از دانشگاه شدم،مبلغ یکصد تومان از زحمت کشیدنش در کوره های آجرپزیِ تهران بدون هیچ منتی به من کمک کرد در حالیکه او کمونیست(قابل توجه) و من مذهبی بودم. اتحاد ما با دوستانِ چپ،چنان درآمیخته بود که اگر کسی از بیرون نگاه میکرد متوجه نمیشد چه کسانی مذهبی و چه کسانی کمونیست هستند.مسعود (احمد)حاجیان که همان سالِ 52 زندان رفت میگفت: من،ایستاده با دستانِ روبه بالا و روی یک پا می خوابیدم.ساواک همیشه دانشجویان را اواخر ترمِ اول میگرفت و اواسط ترم دوم آزاد میکرد که محروم از سال تحصیلی شوند.کاری که برسراوهم آورده شد."مسعودحاجیان" همیشه با عبا جلو می ایستاد و ما پشت سرش نماز میخواندیم.آن عبا اکنون نزد آقای"افراز" میباشد.یک توضیح المسائل آقای خمینی را قبل از انقلاب دیدم که دست حاجیان بود .حاجیان را در دهه ی 60،حکومتِ همین آقای خمینی، اعدام کرد در حالیکه برای آنها ثابت شده بود که او شاخه ی سیاسی مجاهدین بوده و دست به اسلحه نبرده است.او دارای دو فرزند به نامهای آزاده و یاسر بود که یاسر باز در سال 92 با حمله به کمپ اشرف در عراق کشته میشود.آخرین دیدار ما در آذرِ سال 55 که برای سربازی به تهران رفتم صورت گرفت.
"قادر قربانی" رشته ی دامپروری،متولد اردبیل ،از دانشجویان چپ و از بهترین دوستانم بود که اکثراً با دانشجویان مذهبی بود. انسان شریف و صبوری بود که به اتحاد فکر میکرد. در سال 56 برای دیدن دانشجویان به ارومیه رفته بودم که مقدارِ زیادی عسل که پدر و مادرش به او داده بودند به عنوان کادوی ازدواج به من هدیه داد."سیروس قصیری" رشته ی زراعت و متولد سنندج که چقدر با مرام وبامعرفت بود .سال 55 مرا به سنندج دعوت کرد که نتوانستم برآورده کنم و آخرین دیدار ما بود. شنیدم بعد از اعدام،جسدش را به جیپ بسته و در خیابانهای سنندج چرخانده بودند که حتما برای دیگران عبرت شود."مهدی مقتدری"،رشته ی دامپروری متولد جهرم بود.همیشه با تمام سختی های مبارزه،خندان بود.آخرین دیدار ما اواخر سال 57 بود."مرتضی نبی الهی" رشته ی زراعت ومتولد تبریزکه در تابستان 56(که من در عجب شیر سرباز بودم و همسرم جهت انتقال به بیرجند رفته بود) حدود40 روز باهم زندگی کردیم؛ اوکه در یک مرغداری کار میکردتعریف میکرد در یکی از دستگیریهاتوسط ساواک اورا با دانشجویی که او را لو داده بود روبرو میکنند.میگفت آنقدر خود را به دیوانگی زده و محکم خودش را به دیوار میکوبیده و مدتی خود را به بیهوشی می زند تا ساواک مجبور به ترک بازجویی میشود.( صلاح نمی دانم نام آن دانشجو را اینجا بیاورم و بگویم وابسته به چه جریانی بود)بیشترِ نهج البلاغه را از حفظ بود و بعد از انقلاب در رابطه با گروه فرقان، اعدام شد."سعید مرآت" رشته ی دامپروری و ساکن تهران و بچه ی مرند بود.به جرائت میگویم در تمام اعتراضات و اعتصاباتِ دانشجویی،پیشقدم بود .ترس،اصلادرقاموس وقامتش معنی نداشت او هم دررابطه با گروه فرقان اعدام شد .آخرین دیدار ما سال 56 بود که همسرم را داخل مسافرخانه در ارومیه گذاشته بودم و به دیدن آنها رفتم که به من اعتراض کرد که چرا همسرت را نیاورده ای و این خود به معنی اعتقاداو به نقش وجایگاه بسیارارزشمند"زن" و ارتقاءِ منزلت زنان ازعزلت نشینی به مقامِ حقیقی خودکه دخالتِ پویا درتمامی مناسبات ومسائل اجتماعی(بطوربرابربامردان) با دیگران بود.
بعد از کودتای ننگین 28 مرداد 32 تاکنون، مردم ایران،به غیر از دو سالی که در سال 1357 شیفتِ کاری از شاه به شیخ منتقل شدو کمی آزادی داشتیم،دیگر ملت،روی آزادی به خود ندیده و فقر و فحشاء و طلاق ونکبت و فلاکت و بدبختیِ ملت ایران،سرعت سرسام آوری بخود گرفته و نه تنها در رژیم شاه سابقه نداشته که در تاریخ ایران هم بیسابقه می باشد. ملت اروپا ابتدا حکومت کلیسا(انکیزیسیون) را از قدرت انداخت و سپس به خلع قدرت از پادشاهان اقدام کرد اما ما قدرت را از شاه گرفته و به شیخ و ملا دادیم و ملا هم انقلاب را ملاخور کرد.
با همین موی سپیدم،آرزومندم بدونِ نگرانیِ دانشجویان از بگیر و ببند و به دعوت دانشجویان و بخصوص دانشجویان دانشگاه ارومیه به میانشان رفته و خاک آن دانشگاه را بوسیده و خاک را در اغوش کشم و برای هرکدام از یاران، گلی بکارم و با اشکان چشمم آبیاری وبه مانندبزرگان وطنم همچون دکترحسین فاطمی که جان برسرآزادیِ وطن ازوابستگی واستبدادنهاد،فریاد بزنم 《زنده باد آزادی》
سید هاشم خواستار نماینده ی معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان.
عکس 5نفره اقایان صادق جلالی مسعود حاجیان(اعدام شد)فرازی خودم افراز و عکس شش نفره از راست جلالی حاجیان عباس رجائ خودم فرازی افراز
Weitere Reaktionen anzeigen