سه‌شنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۶

خاطرات زندان دفتــــر دوم


من مقاومت می کنم پس هستم.
دفتر دوم خاطرات که صفحات ان خیلی بیشتر از اولی هست در کانال تلگرام گذاشتم.تمام خاطرات را در زندان نمیشود نوشت. بخصوص خاطراتی که در ارتباط با همکاری نیروهای اداری و نظامی زندان است. چراکه ممکن است این افراد شناسایی و مجازات شوند. اما از ان زمان مدتی هست گذشته و اکنون خاطره ای را بیان میکنم.سربازی در زندان خدمت میکرد که هر زمان مرا در زندان میدید چون میدانست که سیاسی هستم بدترین فحش ها را به من میداد که یک نوبت نزدیک بود در نزدیکی حفاظت زندان با او دست به یقه بشوم.یک روز او با یک سرباز دیگر زندانیان را که من نیز با آنها بودم از داخل سالن ملاقات به بندمان می اوردند که باز او به من فحاشی کرد و ان سرباز هم شنید. اتفاقا ان سرباز رفت و سرباز دیگه تنها شد. خودش را به من رساند و گفت او به شما فحاشی کرد درسته ؟گفتم بله.گفت به افسرنگهبان میگویم و میدانیم با او چه کار کنیم.بعد از مدتی یکی از افسرنگهبان ها که مرا تنها دید خودش را به من رساند و گفت شنیده ام که یکی از سربازان به شما توهین کرده ، راست است ؟ گفتم بله. ان افسر گفت نامش را میدانید؟گفتم بر روی اتیکتش نامش نوشته نبود ولی مشخصاتش را گفتم.گفت پیدایش میکنیم و میدانیم که با او چه کار کنیم. بعدها همبندیم اقای محمد میرزایی که ازاد شد به من گفت:ان سرباز که هر زمان به تو میرسید و فحش میداد از او مواد گرفتند ، ابتدا به اعدام و سپس به حبس ابد محکوم شد.او برای خودشیرینی و رد گم کردن که من با دشمنان نظام مخالفم و بتواند به راحتی مواد وارد زندان کند فحاشی میکرد..همانطور که قبلا گفته ام انتشار تمام نوشته ها و مصاحبه هایم بصورت جزئی و کلی آزاد است.https://t.me/hashemkhastar زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی
سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان ایران
Gefällt mirWeitere Reaktionen anzeigen
Kommentieren

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر