برای رسیدن به آزادی، زندان شیرین و مقاومت در زندان شیرین تر است.
دفتر چهارم خاطرات یعنی آخرین دفترخاطرات که در زندان نوشته ام را در کانال گذاشتم.
همانطور که از لابلای نوشته ها میبینید از جانب نیروهای امنیتی و زندانبانانم بسیار تحت فشار بودم و هنوز نمیتوانم جاهای نقطه چین را پر کنم که مبادا برای عده ای گرفتاری پیش بیاید.
ضمنا همانطور که خواهید دید روش مبارزه را تغییر دادم که در پست بعدی بیشتر بیان خواهم کرد.
در تابستان 83 بخاطرتجمع نمایندگان معلمان در رشت تقریبا اکثر شرکت کننده ها در آن نشست، از جمله اینجانب که قرار بود میزبان بعدی در مشهد و آنهم در خانه ی شخصیم باشد دستگیر که قبل از دستگیری به خانواده ام سفارش اکید کردم که هرچه نیروهای اطلاعاتی به شما گفتند، درست عکسش عمل کنید.
شاید بگویید چرا عکسش؟
قدرتی که آقای خمینی در ایران بر اساس خدعه بدست آورد ( آقای خمینی :حکومتی که ما میخواهیم همچون حکومت فرانسه است و...) نه بر اساس صداقت، بر تمام روشنفکران آن زمان مشخص بود که کشور به سمت خونریزی و فلاکت مردم پیش خواهد رفت، که پیش رفت و ملت را به این روز سیاه انداخت که در تاریخ سابقه نداشته است، بنابر این با چنین حکومتی که نه بر اساس منافع ملی، بلکه بر اساس منافع باندی اداره و به پیش میرود چاره ای نیست مگر درست برخلاف منویاتش عمل کنی.
شاید بگویید ما از اینها یعنی حاکمان می ترسیم.
میگویم چرا ما بترسیم؟؟
همیشه دزدان و آدمکشان و خلاف کاران هستند که باید بترسند.
ما فقط از آزادی بیانمان که حتی همین قانون اساسی هم برسمیت شناخته و حقمان است و حقوق بین الملل نیز برسمیت شناخته استفاده میکنیم. خاطره ای از زندان و از نانوشته ها بگویم.
یکی از پزشکان برای یک نفر که نمیدانسته با من ارتباط دارد تعریف کرده که معلمی زندان بود و بعد از معاینه تشخیص دادم که باید جراحی شود.
بر روی تخت بیمارستان که با زنجیر به تخت بیمارستان بسته بوده احتمالا خانواده اش نامردی کرده و عکس میگیرند و روی اینترنت میگذارند.
به مدت یک ماه مرا به دادگاه میبردند و می آوردند که این فرد احتیاج به جراحی نداشته، چرا نوشته ای که باید جراحی بشه؟برو نگاه کن تمام اینترنت عکسش پر است که با زنجیر به تخت بسته می باشد.
بعد از این پست، نامه هایی که از زندان به بیرون دادم و حکم زتدان گرفتم را داخل کانال خواهم گذاشت.https://t.me/hashemkhastar آدرس کانال تلگرام
سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان ایران
دفتر چهارم خاطرات یعنی آخرین دفترخاطرات که در زندان نوشته ام را در کانال گذاشتم.
همانطور که از لابلای نوشته ها میبینید از جانب نیروهای امنیتی و زندانبانانم بسیار تحت فشار بودم و هنوز نمیتوانم جاهای نقطه چین را پر کنم که مبادا برای عده ای گرفتاری پیش بیاید.
ضمنا همانطور که خواهید دید روش مبارزه را تغییر دادم که در پست بعدی بیشتر بیان خواهم کرد.
در تابستان 83 بخاطرتجمع نمایندگان معلمان در رشت تقریبا اکثر شرکت کننده ها در آن نشست، از جمله اینجانب که قرار بود میزبان بعدی در مشهد و آنهم در خانه ی شخصیم باشد دستگیر که قبل از دستگیری به خانواده ام سفارش اکید کردم که هرچه نیروهای اطلاعاتی به شما گفتند، درست عکسش عمل کنید.
شاید بگویید چرا عکسش؟
قدرتی که آقای خمینی در ایران بر اساس خدعه بدست آورد ( آقای خمینی :حکومتی که ما میخواهیم همچون حکومت فرانسه است و...) نه بر اساس صداقت، بر تمام روشنفکران آن زمان مشخص بود که کشور به سمت خونریزی و فلاکت مردم پیش خواهد رفت، که پیش رفت و ملت را به این روز سیاه انداخت که در تاریخ سابقه نداشته است، بنابر این با چنین حکومتی که نه بر اساس منافع ملی، بلکه بر اساس منافع باندی اداره و به پیش میرود چاره ای نیست مگر درست برخلاف منویاتش عمل کنی.
شاید بگویید ما از اینها یعنی حاکمان می ترسیم.
میگویم چرا ما بترسیم؟؟
همیشه دزدان و آدمکشان و خلاف کاران هستند که باید بترسند.
ما فقط از آزادی بیانمان که حتی همین قانون اساسی هم برسمیت شناخته و حقمان است و حقوق بین الملل نیز برسمیت شناخته استفاده میکنیم. خاطره ای از زندان و از نانوشته ها بگویم.
یکی از پزشکان برای یک نفر که نمیدانسته با من ارتباط دارد تعریف کرده که معلمی زندان بود و بعد از معاینه تشخیص دادم که باید جراحی شود.
بر روی تخت بیمارستان که با زنجیر به تخت بیمارستان بسته بوده احتمالا خانواده اش نامردی کرده و عکس میگیرند و روی اینترنت میگذارند.
به مدت یک ماه مرا به دادگاه میبردند و می آوردند که این فرد احتیاج به جراحی نداشته، چرا نوشته ای که باید جراحی بشه؟برو نگاه کن تمام اینترنت عکسش پر است که با زنجیر به تخت بسته می باشد.
بعد از این پست، نامه هایی که از زندان به بیرون دادم و حکم زتدان گرفتم را داخل کانال خواهم گذاشت.https://t.me/hashemkhastar آدرس کانال تلگرام
سیدهاشم خواستار نماینده ی معلمان ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر