به نام خداوند جان و خرد
قاضی محترم شعبه 5 دادگاه انقلاب مشهد
احتراماً اینجانب سید هاشم خواستار معلم بازنشسته و نماینده
معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان که در روز 4/5/90 حکم دو سال زندانی اینجانب
به جرم اقدام علیه امنیت به اتمام رسید و قرار بود که در تاریخ فوق الذکر آزاد شوم
اما آزاد نشده و به بازداشتگاه اطلاعات منتقل شدم در این بازداشتگاه توسط مامور
اطلاعات و بازپرسها آقایان منصوری و حیدری بازجویی و بازپرسی شدم. تمام این بازجوییها بخاطر نامههایی
بوده که از زندان به رئیس قوه قضاییه و وزیر اطلاعات فرستاده و شرایط ضد بشری
زندان و وضعیت اسفناک کشور را بیان کردهام. نهایتاً بعد از 45 روز که در بدترین
شرایط در زندان بودم با وثیقه صد میلیونی آزاد شدم. و اکنون همراه با همسرم که
متهم است درباره من در طول زندانیم با رادیو و تلویزیونهای خارجی مصاحبه کرده در آن
شعبه به اتهام نشر اکاذیب وتشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام بتاریخ 10/11/90
محاکمه شویم. اکنون مطالبی از کتاب حکومت اسلامی آیت الله خمینی چاپ 1357 در دفاع
از خودم میآورم که ما انقلاب کردیم که از هر نظر وضع مردم و شرایط کشور (فقر،
تعداد زندانیان، فحشا، بیکاری، گرانی، آزادی بیان، آزادی احزاب، صنعت و ...) بهتر
شود نه اینکه بدتر شود. آیا چون حکومت شاهنشاهی بود هر گونه انتقادی مجاز بود که
البته مجاز بود واکنون چون حکومت به نام اسلام است پس حکومت حق دارد هر کار ضد
انسانی و ضد اسلامی انجام دهد؟!! و تحمل هیچگونه انتقادی هم نداشته باشد و فوراً
انتقاد کنندگان را به اتهاماتی موهوم نظیر تشویش اذهان عمومی و تبلیغ علیه نظام و
نشر اکاذیب به زندان بیندازد؟!!
صفحه 13 کتاب حکومت اسلامی : «من تعجب می کنم اینها چگونه
فکر می کنند. از طرفی اگر برای ده گرم هروئین چندین نفر را بکشند میگویند قانون
است. ده نفر را مدتی پیش و یک نفر را هم اخیراً برای ده گرم هروئین کشتند و این
چیزی است که ما اطلاع پیدا کردیم. وقتی این قوانین خلاف انسانی جعل میشود بنام
اینکه میخواهند جلو فساد را بگیرند خشونت ندارد! من نمیگویم هروئین بفروشند لکن
مجازاتش این نیست.»
از نوشتن کتاب آقای خمینی نزدیک نیم قرن گذشته و اکنون فقط
در زندان وکیل آباد در یک روز (19/5/89) که در یکی از نامهها نوشتهام 63 نفر را
اعدام کردند که بعداً فهمیدم 72 نفر بودهاند در آن زمان آقای خمینی اعتراض میکند
که مجازاتش اعدام نیست. پس چی شده که بعد از نیم قرن و آن هم در حکومت اسلامی
مجازاتش همان اعدام است؟!! و کسی هم که این خبر را منتشر کند متهم میشود و باید
برای نشر آن محاکمه و زندانی شود!! اگر
اعدام کار ساز نیست که البته نیست پس چرا اعدام میکنند؟!! آقای قاضی اگر از دفتر
کارتان بیرون بیایید و ببینید که 72 گوسفند کشته یا خفه شدهاند چه حالی به شما
دست میدهد.؟!!
صفحه 14« فحشاء که تا این اندازه دامنه پیدا کرده که نسلها
را ضایع، جوانها را فاسد، و کارها را تعطیل میکند. همه دنبال همین عیاشیهایی است
که راهش را باز کردند و به تمام معنی دامن میزنند وازآن ترویج میکنند حال اگر
اسلام بگوید برای جلوگیری از فساد در نسل جوان یکنفر را در محضر عموم شلاق بزنند
خشونت دارد؟»
سن فحشا از 28 سال در رژیم شاه به 12 سال رسیده است. در
کنار اکثر خیابانها تعداد زیادی زنان فاحشه حتی در همین شهر مقدس مشهد منتظر ند که
چند ساعتی با مردانی باشند و پولی جهت گذران زندگی بدست آورند. یکی از دوستان که
دانشجوی دکترای دانشگاه تربیت مدرس بود یک همکلاسی از کشور مالزی داشت. آن مالزیایی
از این دانشجوی ایرانی سؤال کرده بود: آیا در ایران اتومبیلها که جلو خانمها نگه
میدارند برای احترام است؟!! عاقلان از همین متن میفهمند که در ایران چه خبر
است!!
صفحه 15 « میخواهند ما گرفتار و بیچاره بمانیم، فقرای ما
در همین بدبختی بمانند و به احکام اسلام که مساله فقر و فقرا را حل کرده است تسلیم
نشوند و آقایان و عمالشان در کاخهای بزرگ بنشینند و آن زندگانی مرفه و کذائی را
داشته باشند.»
چهل درصد مردم کشور ما زیر خط فقرند. شهر مشهد که در رژیم
شاه هفتاد هزار حاشیه نشین داشته اکنون بیش از یک میلیون حاشیه نشین دارد. بعد از
سی و سه سال که از حکومت اسلامی میگذرد تعداد فقرا نه تنها کم نشده بلکه بسیار
بیشتر ازگذشته شده است. آیا بیان این مطالب نشر اکاذیب است؟!!
صفحه 20« به نماز شما چکار دارند؟ آنها معادن ما را میخواهند.
میخواهند کشور ما بازار فروش کالاهای
آنها باشد، و به همین جهت حکومت های دست نشانده آنها از صنعتی شدن ما جلوگیری میکنند
یا صنایع وابسته و مونتاژ تاسیس میکنند.»
اکنون در سایه حکومت ا سلامی از سیب و پرتقال مصری و گلابی
ژاپنی و چینی تا کلاه حصیری و سنگ قبر چینی و خلاصه همه چیز، اتومبیل که جای خود
دارد از چین وارد میشود. نفت میفروشیم کارگران چینی برای ما تولید میکنند. مهم
نیست که کارگر ما از گرسنگی هروئین بفروشد و تولید کننده ما ورشکست شود. من فکر میکنم
تنها خواجه حافظ شیرازی نمیداند که چه بلایی بر سر تولید کننده و کارگر ما وارد
شده است. امیدوارم با پیشرفت علم خواجه حافظ هم آگاه شود. آیا گفتن اینها تشویش
اذهان عمومی است؟
صفحه 31« سادات، کی به چنین بودجهای احتیاج دارند؟ خمس
درآمد بازار بغداد برای سادات و تمام حوزه های علمیه و تمام فقرای مسلمین کافی است
تا چه رسد به بازار تهران و بازار استامبول و بازار قاهره و دیگر بازارها»
درآمد نفت و گاز و مس و پتروشیمی و آهن و گمرک و بانک و
بنیاد مستضعفان و خودرو و خمس و زکات و صدقه و ... همه و همه وارد بیت المال می
شود ولی کشور ما ایران از هر زمانی رنجورتر و فقیرتر است. چرا؟!! در باز جوییهایم
نوشتهام که با حکومت اسلام گراها بمدت ده سال در ترکیه درآمد مردم ترکیه سه برابر
شده است. در حالیکه ترکها نفت و گاز از ما میخرند، درآمد مردم ما (ایران) در این
ده سال چقدر شده است؟!! در حالیکه درآمد همین هفت سال نفت برابر تمام درآمد نفتی
از ابتدای پیدایش نفت در ایران بوده است. آیا نشان دادن این وضعیت تبلیغ علیه نظام
محسوب می شود؟
صفحه 48« به همین جهت در حکومت اسلامی بر خلاف رژیم سلطنت
شاهنشاهی و امپراطوری اثری از کاخهای بزرگ، عمارات کزایی، خدم و حشم، دفتر مخصوص،
دفتر ولیعهد و دیگر لوازم سلطنت که نصف یا بسیاری بودجه مملکت را از بین میبرد
نیست.»
مردم خود قضاوت کنند!! رژیم شاه و حکومت اسلامی را خود
مقایسه کنید من که جرئتش را ندارم!! و این به آن معنی نیست که من از رژیم شاه
طرفداری میکنم. بلکه همانطور که گفتم انقلاب کردیم که از هر نظر وضع بهتر شود.
صفحه 49« مملکت بخاطر این ریخت و پاشها و اختلاسها محتاج
شده است و گرنه نفت ما کم است؟ یا ذخایر و معادن نداریم؟ همه چیز داریم. لکن این
مفت خوریها و اختلاسها و گشاده بازیهایی که بحساب مردم و از خزانه عمومی میشود
مملکت را بیچاره کرده است.»
بزرگترین اختلاس تاریخ ایران و شاید جهان در سی و سومین سال
حکومت اسلامی بوجود آمد. اختلاس رفیقدوست و خداداد فاضل و شهرام جزایری و... که
آفتابه دزد بحساب میآیند هر چند با اندک حساب سر انگشتی اختلاس یکصد و بیست
میلیارد آن زمان آقای رفیق دوست از سه هزار میلیارد امروز بیشتر است. راستی سوال
نمایندگان مجلس هفتم به کجا رسید که در زمان محمود احمدی نژاد شهردار تهران سیصد و
سی میلیارد تون سند ندارد. پرونده اختلاس معاون اول رئیس جمهور آقای رحیمی در بیمه
ایران به گفته دادستان محترم آقای اژهای به کجا رسید؟!! خداوند پروفسور کردان
وزیر محترم کشور احمدی نژاد و قائم مقام مدیر صدا و سیما را رحمت کند. که مدرک
دکترای از دانشگاه آکسفورد انگلیس جعل کرده بود درحالیکه دیپلم بیشتر نداشت. این ها
بگفتهی آقای خمینی گشاده بازی و فساد و
مفت خوری و غیره و غیره نیست؟ گفتن اینها جرم است؟
صفحه 50« از طرف دیگر تشکیلات اداری زائد و طرز اداری توأم
با پرونده سازی و کاغذ بازی که از اسلام بیگانه است خرجهایی بر بودجه مملکت تحمیل
می کند که از خرجهای حرام نوع اول کمتر نیست. این سیستم اداری از اسلام بعید است..... اما حالا این تشکیلات
اداری دادگستری و تشریفات آن خدا میداند چقدر زیاد است.»
(بوروکراسی)تشکیلات اداری رژیم شاه به اندازه یک گوساله بود
و ما انقلاب کردیم که این گوساله تبدیل به بزغاله و موش شود. و خلاصه خیلی کوچک
شود اما برعکس گوساله تبدیل به گاو چاق و چلهای شد که اگر اکثریت بدن آن در داخل
خاک ایران است اما دم آن در پاکستان و
افغانستان تکان میخورد. گردن گاو به داخل عراق و کله گاو به داخل سوریه و
لبنان و فلسطین و چشمهای تلسکوپی گاو در آمریکای لاتین و آفریقا قرار دارد.
تشکیلات اداری دادگستری هم در رژیم شاه در مشهد فقط در خیابان مدرس یک ساختمان
داشت. اما اکنون در تمام شهر با ساختمانهای بزرگ و مرتفع پخش شده است.
صفحه 81« مثل این حکومتها نیست که امنیت را از مردم سلب
کردهاند، هر کس در خانه خود می لرزد که شاید الان بریزند و کاری انجام دهند.
چنانکه در حکومت معاویه و حکومتهای مانند آن امنیت را از مردم سلب نموده و مردم
امان نداشتند. به تهمت یا صرف احتمال می کشتند. تبعید می کردندو حبس می کردند. حبسهای
طویل المدت، چون حکومت اسلامی نبود.»
احتیاج به توضیح ندارد فقط همین اندازه به عنوان مشتی از خروار بگویم که اکثریت نمایندگان
معلمان در تشکلهای صنفی در سرتاسر ایران به شکلهای مختلف زندان، انفصال خدمت، کسر
حقوق، و یا تبعید شده اند!!
صفحه 83 « نگذارد در مالیاتها و درآمدهای کشور اینقدر هرج
و مرج و حیف و میل واقع شود و چنین تصرفات
ناشایسته بشود؟»
صفحه 96« اینکه
مردم از این حکام می ترسند. برای این است که حکومت آنها روی قواعد و قوانین
نیست. قلدری است، لیکن در حکومت شخصی مانند حضرت امیر (ع)، در حکومت اسلامی خوف
برای کسانی است که خائنند، ظالمند، متعدی و متجاوزند، ولی برای عموم مردم ترس و
نگرانی مفهوم ندارد.»
به قول نظامی گنجوی « دین تو را در پی آرایش اند – در پی آرایش و پیرایشند- بس که ببستند بر او برگ و ساز – گر تو ببینی نشناسیش باز » فکر می کنم دیگر احتیاج به توضیح ندارد.
صفحه 138 « از اظهار حقائق و افشای حرامخوری ها و دروغپردازیها
کوتاهی نکنیم. وقتی قدرت بدست آوردیم نه تنها سیاست و اقتصاد و اداره کشور را درست می کنیم. بلکه
حرامخورها و دروغپرداز ها را شلاق می زنیم و به کیفر می رسانیم.»
اینجانب همانطور که در بازجوییها و نامههایی که به رئیس
قوه قضاییه و وزیر اطلاعات نوشته ام بیان کرده ام که حداقل درشبانه روز هفده مرتبه
می گویید اهدنا لصراط المستقیم عمل کنید.
تنهابه زبان نیاورید عمل کنید. آنوقت در روز آزادیم مرا منتقل به زندان می کنید که چرا سران کشور را امر به معروف و نهی از منکر کردم؟!! من کاری بیشتر از همان سطور
بالا نکردهام.
صفحه 142 « بسیازی از چیزهایی که به اسم سیل زدگان یا زلزله
زدگان جمع آوری کردند خودشان خوردند!»
در زلزله بم چه گذشت؟!! دل مردم ایران و بخصوص مردم بم از
این بخوربخورها خون است و در این مورد مردم چه داستنها که تعریف نمی کنند چرا ؟!!
صفحه 168 « آن مردک (یکی از مقامات دولتی ایران) وقتیکه آمد
(در زندان) پیش من، من بودم و آقای قمی که اکنون هم گرفتارند گفت: سیاست عبارت از
بد ذاتی، دروغگویی و .. خلاصه پدرسوختگی است و اینرا بگذارید برای ما! راست هم می
گفت، اگر سیاست عبارت از اینها است مخصوص آنها می باشد.»
اگر پیامبر (ص) زنده شود و ببیند که به نام او چنین حکومت
می کنند پیامبر چه کار خواهد کرد؟!! آیا حاکمان ما سرشان را بالا نگه خواهند
داشت؟!! اتفاقاً در زندان به سراغ من هم آمدند که آقای خواستار سیاست را کنار
بگذار!! ما بتو کاری نداریم. البته اگر دنیا را کف دست من گذارند حاضر نیستم سیاست
آقایان را که فقر و فحشاء و اعتیاد و اعدام و زندانی و سانسور و تبعید و بیکاری و
گرانی و تورم ببار آورده است تایید و یا ادامه دهم!!
مگر پیامبر نفرموده کلّکم راع و کلّکم مسئول. همه شما باید
رعایت کنید و همه شما مسئول هستید! پس چطور سیاست را کنار بگذارم؟!! آقای قاضی
سرنوشت مردم نه دست من است و نه دست شماو نه دست حاکمان ما. خداوند می فرماید: انّ
اللّه لایغّیر بقوم حتی یغّیر ما به انفسهم .( وضع هیچ قومی تغییر نمی کند مگر
آنکه آن قوم خودش وضعش را تغییر دهد.) پس بیایید اگر از خداوند نمی ترسیم از خلق
خدا بترسیم و اگر از خلق خدا نمی ترسیم از خداوند بترسیم و البته اگر از خلق و
خداوند بترسیم هم این دنیا را داریم و هم آن دنیا را و برای مومن که راه خدا را می
رود که همان راه مردم است زندان و آزادی تفاوتی ندارد.
سید هاشم خواستار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر