شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۹۴


نـــامــــه ای از زندان 
زمستان 89 بنــد  1/ 6 زندان مــرکــزی مشهد


به نام خداوند جان و خرد

ریاست محترم قوه قضائیه وزیر مجموعه آن تا سرپرست محترم بند1/6- زندان کتابی است که اگر بنویسی نوشتنش تمام نمی شود و اگر بخوانی خواندنش تمام نمی شود بنابراین با جدا کردن زندانیان سیاسی از خدمه بند عمومی 4 و انتقال آنان به عمومی 3 بند1/6 جرقه ای در ذهنم زده شد که تصمیم گرفتم نامه دوم را به رئیس قوه قضائیه و زیر مجموعه ي آن بنویسم اگرچه از عمومی3 شروع کرده اما لازم دیدم که با توجه به تجربه ها و دیدنیها و شنیدنیها از تمام زندان بنویسم.
1-به تاریخ 06/10/89 به عمومی 3 که قبلا ممنوع الملاقات ها بودند منتقل شدیم از بدو ورود به عمومی 3 به مدت 5 روز پنجره ها شیشه نداشت که در جلو آن پتو آویزان کردیم و چنان سرما خوردیم که تعدادی مجبور شدند آمپول بزنند. در طبقه بالای ما یعنی عمومی 2 زندانیانی که مشهور به قرصی ها هستند زندگی می کنند. از سقف تمام دستشویی ها و توالت و حمام آب مدفوع و ادرار بر سر ما چک چک می ریزد و تمام شدنی نیست(النظافت من الایمان)
از ضلع شمالی آن که دارای پنجره است همیشه صدای فرز و آهنگری می آید.آب حمام یا سرد سرد است یا آنقدر داغ است که حتی از شیر آب سرد هم آب داغ می آید. که همبندی ما به خاطر اینکه نمیدانست آب سرد توالت داغ است همه جایش سوخته و او را به بهداری زندان بردند. ضمنا از بند قرصی ها همیشه صدای دعوا و گریه می آید که بیشتر توضیح خواهم داد.
2-اینجانب در بند قرنطینه (دارای 5 سالن) بیش از 2 هزار زندانی و بند 5 بیش و یا کمتر از 3 هزار(4 سالن) و بند 4(3 سالن) نزدیک 2 هزار و بند 1/6 با یکصدو پنجاه نفر همبند بوده ام.هیچ کدام فضای سبز یا درخت ندارند.


در مدت یکسال و نیم که از زندانیم می گذرد هیچگونه سبزه ای ندیده ام مگر زمانی که به بیرون زندان(دادگاه یا بیمارستان) اعزام شده ام.(ظاهرا زندان 13 بند دارد) که بعضی ها مثل بند 6، داراي بند1/6 و بند 2/6 هم هستند.
3- هوا خوری ما سی در هشت یعنی دویست و چهل متر مربع بوده که به صورت شرقی غربی و دور تا دور آن ساختمان یک یا دو طبقه می باشد. و در اذر و دی ماه آفتاب بیست سانتی متر بیشتر کف هواخوری را نمی گیرد.بند 1/6 دارای 9 سوئیت(در هر کدام از 1 تا 17 نفر)،5 عمومی که از ده تا 60 نفر در آن زندگی می کنند می باشد و به جز همومی 4 که مخصوص زندانیان خدمه بند بوده و می توانند یکسره از هواخوری استفاده کنند سایر سوئیت ها و عمومی ها هرکدام به صورت جداگانه از هواخوری باید استفاده کنند.در زمستان انسان حداقل پانزده دقیقه نیاز به آفتاب مستقیم دارد تا ماده ای بنام ارگسترول را تبدیل به ویتامین D کند تا از بیماری راشیتیسم(نرمی استخوان) و استئومالاسی (پوکی استخوان) جلوگیری کند.اما به جرات می گویم که خیلی از زندانیان این بند در فصل زمستان حتی 15 دقیقه آفتاب نمی خورند.4 - فاضلاب بند 1/6 که فاضلاب بند 5 نیز به آن می پیوندد در ماه معمولا چند نوبت بند می آید که تکه های مدفوع بر روی فاضلاب همچون قورباغه ی بی جان دیده می شود که اکثرا تمام کف هواخوری را گرفته و زندانیان به طعنه می گویند به به!! دریا را به داخل زندان آورده اند!!! این ماجرا مرا به یاد مدرسه مود بیرجند می اندازد که بعد از جنگ جهانی دوم سال اول دبستان را به آن مدرسه می رفتم. در آن زمان توالت ها همیشه پر بود و بچه ها پشت تپه های خاک در چهار دیواری سیصد متر مربعی توالت می رفتندوالبته فضای آزاد و فضای سبز آن بسیار عالی بود.از آن زمان بیش از پنجاه سال می گذرد و دنیا در این مدت خیلی پیشرفت کرده و آن مدرسه جزء آثار باستانی شده است.
5- از یک جمعه تابستانی از عمومی قرصی ها بگویم که وکیل بند و زندانیان خدمات در یک کار خداپسندانه همه را لخت مادرزاد کرده و داروی نظافت در حجم زیاد درست کرده و به سطح موهای زائد آنها مالیدند و سپس شیلنگ را گرفته و از یک کنار همه را می شویند و لباسها را هم در آب کلر شستشو داده تا شپشها کشته شوند.
6- روزی با یک زندانی از آفریقای جنوبی در میان زندانیان قرصی ها در هواخوری قدم می زدیم که زندانی اهل آفریقا به من گفت مثل اینکه در باغ وحش قدم می زنیم یک نفر پتو را جلویش گرفته و گوشه هواخوری نشسته است ومی گویند در داخل اطاق و خلاصه همه جا باید یک چیزی جلویش گرفته تا کسی او را نبیند.تعدادی پابرهنه قدم می زنند.هر از گاهی خیلی ها یک نفر را مرتب می بوسند و می گویند... بعضی ها فقط یک شورت به پایشان دارند.بعضی ها یک نفر را مجبور کرده که بر قصد و دیگران دست می زنند.گروهی هم یک نفر را گرفته و به او می گویند که تکان نخورد تا او را انگشت کنند و زمانیکه دستشان را داخل ... او می گذارند که دردش آمده و آخ ،آخش بلند شد او را رها می کنند.جالب است زمانیکه ابتدا وارد هواخوری می شوند دنبال ته سیگار هایی می روند که تا آخر کشیده نشده باشد.البته دعوا و زد و خورد که امری بسیار عادی است.یک نفر به فردی به نام کاظم چنان سیلی زد که خیلی دلم سوخت و او مثل بچه ها گریه می کرد. می گویند شیطان در او هست چون دندانهایش تیز است.برای اینکه شاید شیطان را از تنش خارج کنند ابرو و ریش و موهای سرش را زده بودند.فردی گوشه هواخوری ادرار می کرد فردی را به من نشان دادند که هپاتیت B و ایدز داشت.هنگامی که متادون (مایع جانشین تریاک) به او داده بودند او تکه ابری را داخل دهان کرده تا خورده نشود و بتواند زمانیکه مسئول توزیع متادون رفت به دوستانش بفروشد.
7- ایام محرم داخل كريدور طبقه ي بالا موکت انداختند و زندانیان به غیر از ممنوع الملاقات ها عزاداری می کردند.یکی از زندانیان به نام کاظم سی ساله که نیم تنه اش فلج و قبلا ذکر خیرش شده بود و دست راستش همیشه به طرف آسمان بلند است خودش را لخت کرده و سینه می زند.می گویند جرمش انگشت و سرقت کیف خانم ها است که سه سال به او زندانی داده اند.یکی از زندانیان هم اطاقی که بیست و پنج سال فرانسه زندگی کرده می گفت:کاظم اگر فرانسه بود نه تنها زندان نبود بلکه ماهی هفتصد یورو یعنی بیش از یک میلیون تومان (بدون کار) حقوق می گرفت و او را با خانم هایی مثل خودش به گردش می بردند. از او پرسیدم چند سال از فرانسه عقب هستیم ؟  گفت دویست سال !!
8-همین هم اطاقی ایرانی - فرانسوی سه سال در افغانستان زندانی بود که دولت افغانستان او را تحویل ایران داده بود.می گفت : سال آخر که آمریکائی ها بر دولت افغانستان فشار آوردند که صلیب سرخ بر زندان ها نظارت داشته باشد خیلی خوب شد.میوه فراوان داشتیم زیر تخت ها پر از میوه بود در حالی که در ایران همسر یکی از بهائیان به یکی از مسئولین گفته بود که فروشگاه بند 1/6 میوه نمی آورد و ایشان در جواب گفته بود:هتل که نرفته اند ! زندانهای افغانستان نهار همیشه سالاد داشتند و هواخوری در طول روز باز بود و چون صلیب سرخ رفت و آمد داشت از نظر دارو و پوشاک  اصلا مشکلی نداشتند.همین سالاد و میوه ای که به زندانیان می دهند تا حد زیادی از مصرف دارو بی نیاز و از بروز بسیاری بیماری های مختلف از جمله گوارشی و جراحی ها و مرگ و میر زندانیان جلوگیری می کند.
9-سالن 4 بند قرنطینه که در تیر ماه 87 در آنجا بودم دویست متر مربع مساحت و دویست نفر جمعیت داشت که می گفتند به دویست و پنجاه نفر نیز رسیده و در تاریخ 13/09/89 ، 456 زندانی داشته که سرانه هر فرد از فضای آن کمتر از 5/0 متر مربع می باشد و این مساحت فقط گنجایش نصف گوسفند را در آغل دارد.قبلا که هوا گرم بود از هواخوری که وسائل ورزشی در آن نصب کرده بودند و ایرانیت بر روی آن گذاشته بودند استفاده می کردند.اما با سرد شدن هوا دیگر از آن استفاده نمی کنند و مجددا با گذاشتن بخاری از آن به عنوان فضای اسکان زندانیان استفاده می کنند.سالن 4 هشتاد تخت یک نفره دارد که به صورت دو نفره از آن استفاده می کنند و زندانیان به صورت کتابی و فشرده بین تخت ها و زیر تخت ها می خوابند.سالن 1 که مخصوص افراد معتاد است در آن زمان سیصد نفر و اکنون به روایتی هزار و صد نفر زندانی دارد.در سالن 4 بند 5 که سیزده اطاق 15 تختی دارد جمعیت آن به 950 نفر رسیده است که در مسجد و جلو توالت ها می خوابند و سالن 1 و 2 و 3 هم بهتر از سالن 4 نیست.بند 4 هم آنقدر زندانی دارد که جلو توالت و روی پله ها و ایستگاه پله ها می خوابند.هنگام حمام یک نفر زیر دوش و ده نفر در صف هستند10- .سرپرست سابق بند 1/6 (آقای غفوریان) مرتب به مولوی های اهل سنت متعرض می شد که ریشتان را کوتاه کنید که آنها می گفتند که در حد یک مشت در مذهب ما واجب است.و ایشان به آنها گفته بود ریش شما دل ما را سیاه می کند(این همه نابسامانی ها و اعدام ها دلش را سیاه نمی کند ولی ریش مولوی ها دلش را سیاه می کند) ریش یکی از مولوی های همبند مرا که به زندان تربت جام منتقل شده است به زور کوتاه کرده اند كه او هنگام كوتاه كردن  ریشش مرتب گریه می کرده است.مگر زدن ریش در زمان رضاخان مشکل مملکت را حل کرد که اکنون کوتاه کردن آن مشکل مملکت را حل کند؟! مگر سیک های هند که در تمام عمر ریش خود را نمی زنند و به مقامات عالیه می رسند چه مشکلی ایجاد می کند؟!
11- زندانیان در بندهای مشاوره 2 و 3 هر روز ده دقیقه و در بندهای 4 و 5 هر روز 5-3 دقیقه و در بند ویژه روحانیت هر روز یک تا دو ساعت سهمیه مکالمه تلفنی دارند. در حالی که در عمومی 3 بند 1/6 قبلا 4 روز در هفته و هر نوبت ده دقیقه و اکنون سه روز در هفته حق مکالمه تلفن دارند و هشت نفر مولوی قبلا در هفته فقط ده دقیقه و اکنون در اطاق ما دو نوبت ده دقیقه ای در هفته تلفن دارند تبعیض تا کجا؟!
« هرجا تبعیض هست بی عدالتی هست.بی عدالتی هست، پس ظلم هست. ظلم هست،پس آزادی و دموکراسی نیست!! »
12-  نود درصد زندان به وسیله زندانیان اداره می شود.زندانیان خدمه امتیازاتی مثل تلفن بیشتر،حمام در ساعت جدا برخوردارند و زمانیکه غذا تقسیم میشود ابتدا سهم وکیل بند و خدمه در بیشتر بندها(به غیر از بند ما) برداشته می شود.ملاقات حضوری برای خدمه به جای هر 6 هفته هر 4 هفته یکبار و همین طور ملاقات شرعی به جای هر سه هفته هر دو هفته یکبار می باشد.ولی یک عده از خدمه مانند رابط بهداری 24 ساعت باید کار کنند و در پایان هفته به ازای آن معادل 1500 تومان سیگار دریافت کنند.استثمار از این هم بزرگتر و بیشتر وجود دارد؟!!
13- زندانیان زیادی دیدم که به خاطر سرما و گرسنگی از اینکه به زندان افتاده بودند خوشحال بودند و زندانیانی را دیدم از اینکه آزاد می شدند ناراحت بودند و حتی کرایه رفتن به روستا و شهرستان را نداشتند اما این مورد خیلی جالب است یکی از زندانیان که پنجاه سال سن دارد و صاحب چهار فرزند کوچک و بزرگ می باشد و به جرم سرقت در زندان است می گوید اگر ماهیانه 300 هزار تومان به من بدهند حاضرم سی سال حبس را تحمل نموده و در زندان کار کنم.بارها او را هنگامی که به خانواده اش تلفن می زند دیده ام که همچون کودکان زار زار گریه می کند.دل هر بیننده ای را به درد می آورد به غیر از دل...(آفتابه دزدها را به زندان می اندازند و با دزدان میلیاردی بیت المال مدارا می کنند.)
14- آیا با این تراکم زیاد زندانیان می شود طبقه بندی زندانیان را که جزء آیین نامه زندانیان است اجرا کرد؟!!نتیجه این می شود که سه نفر را از کنار من می برند و اعدام می کنند و همبندی های من شاهد هستند که چه خواب های وحشتناکی دیده و در خواب چنان جیغ می کشم که همه را از خواب بیدار می کنم.
15-مگر شهرداری فقط باید برساخت و ساز مردم نظارت داشته باشد؟آیا ساخت و ساز زندان نباید از قوانین شهرداری و مسکن و شهرسازی تبعیت کند؟که چنین آغل ،آغل می سازند.می گویند این زندان قبل از انقلاب دارای 4 بند بوده که به وسیله مهندس آلمانی ساخته شده است که حدودا 1500 زندانی داشته و همچون پارک بوده است.به گفته مسئولین فعلی این زندان برای 2500 زندانی ساخته شده در حالی که به گفته خود مسئولین در حال حاضر نزدیک 12 هزار زندانی دارد و تنها امسال نسبت به پارسال 450 زندانی به آمار زندانیان اضافه شده است.اگر اشتباه نکنم برتراند راسل فیلسوف انگلیسی می گوید : « شما جوان فلج را به من دهید من از او قهرمان دو می سازم » حال از مسئولین می پرسم اگر قهرمانان دو کشور را مدتی در این زندان نگهداری کنند به غیر از جوانانی افلیج چیز دیگری تحویل می دهند؟!!! اگر زلزله ای بیاید نجات زندانیان پیشکش، چگونه کارمندان زندان را نجات میدهید؟!!
اگر آن خانم مهندس آلمانی زنده باشد و او را بیاورند که زندان را ببیند چه احساسی خواهد کرد؟من فکر می کنم اگر سکته نکند فورا به یاد اردوگاه های مرگ آلمان هیتلری بیافتد.
کدام کشور دارای دموکراسی چنین زندانهایی دارد؟!!
خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد آیا این زندان هم اسلامی و زیباست؟مگر حضرت علی که حکومتش از ایران تا مصر بود زندان و زندانی داشت؟چنین زندانی نتیجه اش تجاوزات جنسی و قتل های مکرر توسط خود زندانیان است.(در 15/11/89 یک زندانی به وسیله ي دیگری به قتل می رسد)
زندان گوانتانامو خارج از خاک آمریکاست و اگر زندانیان به امراض گوناگون مبتلا باشند به مردم آمریکا منتقل نمی شود.ولی این زندان در داخل شهر مشهد قرار دارد و روزی حداقل 200 نفر ورودی دارد که چنانچه این زندانیان به بیماریهای مختلف دچار شوند که می شوند و در انواع خلاف کاری ها تخصص ببینند که می بینند چه می شود؟!!به گفته نماینده مجلس در مشهد زورگیری بیداد می کند.آقایان اگر به زندانیان رحم نمیکنيد به خودتان رحم کنید.شما از کجا می دانید بیماری به فرزند و همسر شما منتقل نمی شود؟و یا فرزند و همسر شما به دام خلافکاران نمی افتد؟حکومت افغانستان که مجبور شده به صلیب سرخ اجازه بازدید از زندانهایش را بدهد به نفع دولت و زندانی شده یا به ضررش؟زندانیان افغانستان با آن شرایط استاندارد جذب دولت یا دشمن دولت می شوند؟چرا دولت ایران اجازه نظارت بر زندانها را به سازمانهای حقوق بشر داخل و خارج نمی دهند؟اگر 1500 زندانی در رژیم شاه  به 1000 نفر تقلیل می یافت آن وقت هم به NGO ها اجازه بازدید نمی داد؟(در رژیم شاه اکثر شهر های خراسان از جمله چناران و شاندیز و سرخس و ... اصلا زندان نداشتند در حالی که اکنون چناران حدودا 5000 زندانی دارد. ) مسلما نه تنها اجازه بازدید می داد که برای سایر کشورها الگو می گردید و زندانیان هم خجالت زده می شدند که چرا از قانون اطاعت نکرده و به زندان افتاده اند.O NG های مستقل نشانه توسعه یافتگی آن کشور است.کدام کشور دارای دموکراسی چنین زندانهایی دارد؟ یکی از زندانیان به نام احمد شاه نادری (افغانی) تعدادی شپش با خودش برده بود که در ملاقات حضوری به خانواده اش نشان دهد که چطور جایی زندگی می کند.اتفاقا گرفتار مامورین بازرسی می شود.
او را نزد یکی از مسئولین زندان می برند. مسئول به او می گوید آیا می توانی 500 شپش هر شب 100 تا بیاوری؟می گوید می توانم و او هر شب به راحتی 100 تا شپش نزد مسئول مربوطه می فرستد و سرانجام با 107 گرم کریستال با 62 نفر دیگر در 19/05/89 اعدام شد.آیا این زندان که مشابه آن در ایران کم نیست ننگ ملت ایران و بشریت نیست؟زندان آینه تمام نما از نحوه اداره کشور است و کشور هم بهتر از این اداره نمی شود به کجا می رویم؟
16- آقای محمدجواد لاریجانی رئیس ستاد حقوق بشر قوه قضائیه آدم بسیار شجاعی هستند که در سازمان ملل از رعایت حقوق بشر در ایران از جمله زندانها دفاع می کند من به ایشان تبریک می گویم.شجاعت ایشان مرا به یاد شجاعت شاه عباس انداخته که به رئیس حرمسرایش گفت: فلان زن را امشب به کاخ بیاور و آن زن گفت:مریض ماهيانه هستم.شاه دستور داد او را بازدید کنند.به او خبر دادند که دروغ گفته .دستور داد تنور را آتش کردند و زن نگون بخت را زنده در آتش انداختند و سپس شاه عباس شب را راحت خوابید.
17- زمانی که به ملاقات حضوری می رویم و به هر دلیلی از زندان ما را بیرون می برند(دادگاه-بیمارستان) در مراجعه ما را در اطاق بازرسی به جز یک شورت لخت می کنند و داخل شورت را نیز نگاه کرده و به دقت بازرسی می کنند و دستی هم به داخل... انسان می کنند.
تاریخ به یاد دارد که به دستور آقا محمد خان قاجار به لطفعلی خان زند تجاوز کردند و این ننگ تا ابد برای خان قاجار باقی ماند و از جوانمردی خان زند نکاست.آنها که به دست و پای آزادیخواهان دستبند و پابند می زنند و به جوانها تجاوز می کنندو داخل مقعدشان را نیز بازرسی می کنند جز ننگ ابدی برای خود باقی نمی گذارند.
18- نمی خواهم از خود دفاع کنم ولی با توجه به اینکه نماینده معلمان هستم و مسئله شان و منزلت معلم در کار است این جمله را می نویسم:ده مرتبه مرا با دستبند و پابند و لباس زندانی به بیمارستان و پزشکی قانونی بردند که بارها بخاطر ترافیک مرا پیاده به دنبالشان در خیابانها کشاندند که فقط یک مورد لازم بوده است. چه عمدا و چه بخاطر بروکراسی فقط این شعر مولانا را می خوانم:
عار نبود شیر را از سلسله     /      نیست ما را از قضای حق گله
شیر را بر گردن ار زنجیر بود   /  بر همه زنجیر سازان میر بود
19- از اطاق من تاکنون دو تبعه اهل آفریقا (19/05/89 اکاسی اکابه از غنا و پل چیندو 05/08/89 از نیجریه) به جرم حمل مواد مخدر اعدام شدند. آیا بهتر نیست حتی اگر تبادل مجرمین بین دو کشور امضا نشده باشد آنها را با حکم صادره و بعد از گرفتن هزینه دادرسی و جریمه تحویل کشورشان داد تا آن کشور هرطور می خواهد با آنها رفتار کند؟ آنها با خرید مواد مخدر از  کشور میزبان، مواد مخدر را کاهش داده و از طرفی حمل جنازه مسلما مشکلات بیشتری برای خانواده و یا کشور متبوعش دارد تا تحویل شخص زنده و روابط نیز به هم نمی خورد.
20- در سال 1353 در دانشگاه ارومیه درسی به نام ترویج کشاورزی با رئیس دانشگاه دکتر جعفر راثی داشتیم که بعضی مواقع به بحث سیاسی تبدیل میشد که یکبار او گفت شما باید خود را با وضع موجود تطبیق دهید.که من گفتم:شرایط موجود را تغییر می دهیم و آن جوان که اکنون نزدیک 60 سال سن دارد و معلم بازنشسته است با همان حرارت و شور و عشق و با تمام بیماری هائیکه در زندان به سراغم آمده در بند 1/6 زندان مرکزی مشهد فریاد می زنم: من تغییر می دهم پس هستم.

بند 1/6 زندان مرکزی مشهد نماینده معلمان در کانون صنفی فرهنگیان خراسان سید هاشم خواستار زنده باد زندان تا برقراری دموکراسی. زمستان 89

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر